دروغ توهم حرف راست است؟
مرتب میگویند دروغ بد است. اما باز آدمها دروغ میگویند. این یعنی یک جای کار ایرادی اساسی دارد. نمیشود همه بدون استثناء بگویند دروغ بد است اما عده زیادی از همینها دروغ بگویند. شاید ایراد اینجاست که برخی نمیفهمند دروغ میگویند. یقین دارند حرفشان راست است و دروغ تحویل مردم میدهند. به عبارتی همیشه اینطور نیست که طرف دانسته دروغی را سر هم کند تا از مخمصه رهایی یابد. شاید گاهی فکر میکند که راست میگوید و برای همین هم وجدانش راحت است. این طور مواقع گاهی در اصطلاح عام میگویند «طرف خودش هم دروغش را باور کرده است!» شاید همین هم باشد و این اتفاق چندان دور از ذهن نباشد.
این جوک را شنیدهاید حتما. طرف رفت قطب شمال. دید ممکن است از سرما یخ بزند و بمیرد. انقدر به خودش تلقین کرد هوا گرم است که از شدت گرمازدگی مرد! فکر میکنم نکته دقیق و ظریفی که پشت این جوک ساده نهفته است راهگشای این قصه باشد؛ «توهم». توهم یعنی چه؟ یعنی انقدر به خودت بگویی هوا گرم است که ضمیرناخودآگاه تو به این باور برسد. چون ناخودآگاه مانند یک کودک عمل میکند. خیلی فرق راست و دروغ را درک نمیکند و اگر چیزی را که نیست، مرتب بگویی هست، وجودش را می پذیرد. این کودک قدرت عجیبی دارد و میتواند برای چیزهایی که نیست واکنشهای چیزهایی که هست را به وجود بیاورد. مثلا شخص در آن جوک انقدر گفت گرما هست که ناخودآگاهش پذیرفت و بدنش عکس العملی از خودش نشان داد که در زمان گرمای شدید نشان میدهد(البته که این جوک از ابزار غلو کردن برای رساندن منظور استفاده کرده است).
شاید فردی که دروغ و راستش را تشخیص نمیدهد هم از همین شیوه استفاده میکند. انقدر چیزی را که میگوید، هرچند برخلاف واقع، برای خودش درونی کرده که دیگر دروغی نمانده که بابتش عذاب وجدان بگیرد!