فقط چیزهایی بگو که نمیتوانی نگویی
اگر حرف نزنیم و نظر خودمان را نگوییم، جهان نابود میشود و همه چیز از بین میرود و همه در جهل و تباهی باقی میمانند؟ ما باید نظرمان را به اطلاع دیگران برسانیم؛ چون نظرات ما خیلی ارزشمند، مهم و حیاتی هستند و بدون ابراز آن، جهان چیزی کم دارد؟
شما هم گاهی اوقات دچار این توهمها میشوید؟ به این نتیجه رسیدهاید که باید کمتر حرف بزنیم و نظراتمان را کمتر ابراز کنیم؟ پیش آمده که احساس کنید گفتن یا نگفتن نظرتان چندان چیزی را تغییر نمیدهد و اتفاقی نمیافتد؟ شاید همه کم و بیش به این نقطه رسیده باشند، اما چه باید کرد؟ آیا راهی هست؟ آیا تمرینی وجود دارد تا بتوانیم خودمان را مجاب کنیم که کمتر اظهارنظر کنیم و کمتر نظراتمان را بیان کنیم؟
یکی از راههایی که شاید همه ما بارها شنیدهایم، این است که تا کسی از ما نخواسته، چیزی نگوییم. این تمرین گرچه بسیار مهم و کمک کننده است، اما در بسیاری اوقات ناکارآمد است. چراکه ما میتوانیم به راحتی خودمان را گول بزنیم و بگوییم لازم نیست که حتما بگویند آقای فلانی نظر شما در اینباره چیست و همین که من در این جمع حضور دارم و دیگران مشغول بیان نظراتشان هستند، پس این انتظار وجود دارد که من هم حرفهایم را بگویم.
یک تمرین بهتر و کارآمدتر برای کمتر حرف زدن، این گزاره است که «تنها به شرطی بگو که نتوانی نگویی». این قاعده را البته میتوان در بسیاری موضوعات دیگر نیز به کار بست. مثلا تنها چیزی را بخر که نتوانی نخری. یا تنها جایی برو که نتوانی نروی. ما معمولا احساس میکنیم در همه زمینهها حرفی برای گفتن داریم، اما بیشتر این حرفها را میتوانیم بگوییم و میتوانیم نگوییم. یعنی به راحتی میتوانیم تصمیم بگیریم.
حال در این تمرین، ما باید تنها آن دسته از حرفهایمان را بزنیم که به ما فشار میآورند و احساس میکنیم نمیتوانیم نگوییم و اگر نگوییم منفجر میشویم و همین الان است که جهان از هم بپاشد. به هر حال باید مسئله خیلی حاد و بسیار مهمی در میان باشد که ما نتوانیم سکوت پیشه کنیم و حرف نزنیم.
این تمرین به ما کمک میکند بتوانیم کمتر حرف بزنیم و در عین حال دچار سکوت مطلق هم نشویم. یادآوری میکنم که این راهحل یک تمرین است برای افزایش توانایی نگفتن. قرار نیست ما همیشه تنها حرفهایی را بزنیم که نمیتوانیم نگوییم، چون ممکن است متهم به انزواطلبی و فرار از جمع بشویم. برای شروع میتوان یک هفته این تمرین را انجام داد و سه هفته در آزادی زندگی کرد. کار سختی نیست.