اعتماد به نفس واقعی چگونه ایجاد میشود؟
اغلب ما گمان میکنیم اعتماد به نفس یعنی به تواناییهای خود اعتماد و ایمان داشته باشیم. برای مثال بتوانیم بگوییم: من یک نقاش زبردست هستم و به مهارت نقاشی خود ایمان دارم و میتوانم با حرکات و ضربههای قلمو، اشیا و مناظر را روی بوم نقاشی کنم و از رنگها به خوبی و مهارت تمام استفاده کنم. یا من یک فروشنده حرفهای هستم و به خوبی آگاهم چگونه با مشتریان خودم صحبت کنم تا همیشه در پایان چیزی را به فروش برسانم یا طوری روی آنها تاثیر بگذارم که نتوانند به من نه بگویند.
این نوع نگرش به اعتماد به نفس باعث میشود تا برای داشتن مهارت در کارهایی مانند نقاشی و فروشندگی و ... احساس اجبار کنیم تا بتوانیم حس اعتماد به نفس را در خودمان ایجاد کنیم. اما این نوع نگرش یک ایراد اساسی دارد:
مهارتهای معدودی وجود دارند که ما میتوانیم به خوبی آنها را بیاموزیم و در انجامشان توانمندی فوقالعاده داشته باشیم. بنابراین اگر احساس اعتماد به نفس درونی خود را برپایه مهارتی که در کارها داریم بنا کنیم، فقط زمانی که مشغول انجام این کارها هستیم اعتماد به نفس و خودباوری داریم و نه همه اوقات. تعداد مهارتها تواناییها و مهارتهایی که میتوانیم به دست بیاوریم هرچقدر هم که زیاد باشد، باز هم معدود است. اگر ملاک خودباوری را بر پایه مهارتها بنا کنیم هرگز نمیتوانیم به معنای واقعی کلمه اعتماد به نفس داشته باشیم.
اعتماد به نفس واقعی هیچ گونه ارتباطی با آنچه در زندگی بیرونی شما تفاق میافتد ندارد. اعتماد به نفس واقعی زاییده شغل شما نیست. اعتماد به نفس راستین، نتیجه باور قلبی و درونی شما به تواناییها و قابلیتهایتان است. این باور که هر کاری را که میخواهید انجام میدهید و تمام تلاش خود را به کار میگیرید.