لجمان درنیاید!
اگر ما از چیزی که مربوط به دیگری است خوشمان نیاید یا از آن عصبانی شویم، به این معنی است که چرا دیگران آنگونه که ما دلمان میخواهد رفتار نمیکنند! در چنین مواقعی باید از خودمان بپرسیم:
چنانچه در ارتباط با شخص دیگری موضوعی لج ما را درمیآورد، باید از خودمان بپرسیم که آیا رفتار آن شخص برای ما محدودیت ایجاد میکند، به ما آسیب می رساند، مانع تحقق نیازها و خواستههای ما میشود، یا احساس ما را جریحهدار میکند؟ تنها اگر در چنین مواردی پاسخ ما به این پرسشها مثبت باشد، آزردگی و ناراحتی ما هم بجا و تهییج و عصبانیت ما توجیه پذیر است.
درواقع ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم دیگران به طور دقیق آنگونه که ما میخواهیم رفتار کنند. برعکس ما باید دیگران را آنگونه که هستند بپذیریم. هر فردی را با ویژگیهایش، مشکلاتش، نظرات و برداشتهایش و غیره بپذیریم. همانگونه که انتظار داریم دیگران ما را آنگونه که هستیم بپذیرند و به رسمیت بشناسند، محترم شمرند و دوست بدارند. ما هم باید اجازه بدهیم که دیگری با همان شکل ویژه خود آزاد باشد.
آنچه ما به انجامش محق نیستیم و نمیتوانیم مورد شماتت قرار دهیم، مسائلی هستند که صرفا به دیگران مربوط میشوند نه به ما. دیگران به این خاطر در عرصه حیات حضو ندارند که خود را به شکل و شمایلی در بیاورند که مورد دلخواهد ماست!