قانع نشدن درد بدی است

قانع نشدن درد بدی است

این هم نوعی یک بیماری است؛ اینکه به خط خودت به راه خودت و به حق خودت قانع نباشی و دایم بخواهی از آن فرار کنی.
نویسنده: علی حسنلو
تاریخ انتشار:
68 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

توی خیابان‌ها می‌شود خیلی چیزها را دید و شنید که کمتر کسی به آن توجه می‌کند. چیزهایی که سوژه مطالعه‌ای برای جامعه شناسان و روانشناسان است. منظورم خیابان خالی نیست اتفاقا منظورم خیابانی شلوغ و حتی پر از ماشین و ترافیک است. انسان‌ها در این احوال شکل دیگری پیدا می‌کنند. گویی عقایدشان پشت فرمان ماشین عریان می‌شود و چیزهای از خود بروز می‌دهند که کشفش در اوقات دیگر به این سادگی‌ها نیست. بیماری به نام ترافیک فقط به دلیل علائم راهنمایی، نحوه رانندگی و خرابی خیابان و ... نیست و اتفاقا بیشتر به خود مردم مرتبط می‌شود. از هریک از تخلفات رانندگی می‌توان یک رفتار غلط انسانی را پیدا کرد که درون راننده‌ای وجود دارد. درد آنچه که من دیروز در یکی از شلوغ‌ترین نقاط تهران یعنی چهار راه ولیعصر(عج) دیدم، ترافیک نبود، قانع نبودن بود. این هم نوعی یک بیماری است؛ اینکه به خط خودت به راه خودت و به حق خودت قانع نباشی و دایم بخواهی از آن فرار کنی. فرارهایی که هیچ کدام راه به جایی نمی برد و فقط دومینویی از گرفتاری را  می سازد که صدها نفر هم در آن گیر می‌کنند. از چیز عجیبی حرف نمی‌زنم؛ این روایت من از ماشینی بود که در راه از این خط به آن خط و از آن طرف به این طرف تاب می‌خورد تا اینکه گرهی چنان بزرگ درست کرد که صدای بوق و فریاد مردم، گوش عالم را  کر می‌کرد. آدمی حتی اگر دیوانه نباشد به تنهایی می‌تواند سنگ هایی به چاه بیاندازد که صد آدم دیگر نتوانند آن را بیرون آورند.
قانع نشدن درد بدی است. شاید باید برای حل بسیاری از مشکلاتمان اول بیماری« قانع نشدن» را درمان کنیم.  



 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: