مرام مداد چوبی مثل زندگیست
مداد اتود یا مداد چوبی؟ شما کدام یک را ترجیح میدهید؟ برای خود من، از اولین باری که مداد اتود به دست گرفتم بیش از ده سال طول کشید تا بتوانم دوباره با مدادهای چوبی آشتی کنم. خط ظریف و یک دست مدادهای اتود را نمیشد با خط مدادهای چوبی مقایسه کرد که هر چه از تراشیدنشان زمان بیشتری میگذشت، ضخیمتر ضخیمتر میشدند و سرانجام به آستانه ناخوانایی میرسیدند. خوشخط بودن با مدادهای اتود خیلی سادهتر بود. با این حال چقدر عجیب است که همه معلمهای خط من اصرار دارند خط تحریری را با مدادهای چوبی تمرین کنیم! من یکی تا سالها بعد که دوباره با مدادهای چوبی آشتی کردم آنها را و اصرارشان را نفهمیدم.
مدادهای چوبی خیلی شبیه زندگی هستند؛ شبیه همین زندگی روزمرهای که همه ما، کم و بیش یکسان، تجربهاش میکنیم. اولین باری که آنها را به دست میگیری خوب و خوشدستاند و ظریف مینویسند و تو را غرق لذتی میکنند که از خوشخطی خودت میبری. اما همین طور که جلوتر میروی بیشتر به تو سخت میگیرند و ناچارت میکنند که برای خوب نوشتن، دقیقتر و دقیقتر باشی و دستت را نرمتر و آگاهانهتر حرکت بدهی. درست وقتی به آستانه صبوریات میرسی و فکر میکنی که بیش از این نمیشود دقیق و ملایم بود، وقت تراشیدنشان میرسد و باز آن چند خط ظریف و زیبای آغازین دلت را شاد میکنند. مدادهای چوبی درست مثل زندگی واقعی بالا و پایین دارند؛ فصلهای خوب و فصلهای بد دارند و در یک چرخه مداوم، مدام تو را از حال خوب به حال بد میبرند و برمیگردانند. مدادهای اتود شبیه تصوری هستند که ما از زندگی ایدهآل داریم؛ همان تصوری که داستانهای نویسندههای ناشی به دستآوردهایم. مدادهای اتود مثل رویای زندگیهای بیعیب و نقصاند؛ زندگیهایی که در آنها هیچ وقت بیمار و بیپول نمیشوی، هیچ وقت با عشقت بگومگو نمیکنی و هیچ وقت دوستانت نمیرنجانندت.
ما آدمها مداد اتود را اختراع کردهایم تا با آن از دست واقعیت متغیر مدادهای چوبی فرار کنیم. اما خوشبختانه برای فرار از بالا و پایینشدنهای زندگیمان هیچ راه جایگزینی نداریم. به لطف مدادهای اتود میتوانیم بین بیحوصلگی و خط خوش جمع بزنیم. میتواینم به خطمان ببالیم بدون آنکه صبر و خویشتنداری خطاطان بزرگ روزگاران گذشته را در خودمان پرورده باشیم. اما برای اینکه زندگی را با خط خوش بنویسیم، همچنان محتاج همان فضایلی هستیم که این قدر مشتاق فراموش کردنشانیم. هنوز باید صبر و دقت و ملایمت را تمرین کنیم تا بتوانیم در فصول سخت زندگی خوب و مهربان باشیم؛ تا بتوانیم علیرغم رنجیدگیمان از دوستانمان در خانه همدل و خوشخلق باشیم و انتقام بگومگویی را که در خانه کردهایم از همکلاسیهای از همهجا بیخبرمان نگیریم.