باشید، اما مرداب نباشید
مرداب، به رکود و ماندگیش معروف است. کوچک است، نه خود به جایی نفوذ میکند و نه چیزی به او راه دارد. صرفا جهت تماشاست و از قضا اطرافش نه گیاهی است و نه آبادی، اما هست و نمیتواند انعکاس مکدر نور در آن را انکار کرد.
مرداب بهانهای شد برای یک توصیف ساده از برخی آدمها که حس میکنند خیلی پیچیده به نظر میرسند. هر انسانی را کلماتی میسازد که در طول روز برای ارتباط با دیگران، آنها را ادا میکند. اما هیچ کلمه یا جملهای قادر نیست، شخصیت و جایگاه یک انسان را بیشتر از درک و باور آن انسان نشان دهد. یک جمله معروف میگوید: «از هر زبانی که استفاده کنید هرگز نمیتوانید بیشتر از چیزی که هستید بگوئید.»
برخی افراد وقتی با دیگران صحبت میکنند، حس میکنند با ادای چند کلمه لاتین، با چیدن چند کلمه سنگین و با تلفظ سخت، میتوانند خود را در جایگاهی متفاوت از جایگاه حاضرشان نشان دهند.
در واقع چنین جایگاهی را تصور میکنند و دلشان میخواهد در آنجا باشند، غافل از اینکه میزان ایمان گوینده، به جملهای که ادا میکند، کاملا از سوی مخاطب قابل دریافت است. شنونده جملات ما، همیشه میتواند بفهمد که ما تا چه میزان جملاتی را که ادا میکنیم باور داریم، بنابراین آدمهایی که میخواهند خود را کسی جلوه بدهند که نیستند، تنها کسانی را میتوانند توجیه کنند که دلشان میخواهد گول بخورند.
شاید افراد بسیاری بشناسید که سعی میکنند متفاوت از جملات دیگران و فارغ از اینکه مخاطب چه قدر میتواند مطلب مورد نظر را درک کند، صحبت میکنند.
آنها این روش را، راهی برای به دست آوردن شأن و منزلت مترقی میدانند و به آن میبالند. گویی دلشان میخواهد به شنونده خود بقبولانند کتابی نیست که تاکنون نخواندهاند، فیلمی نیست که ندیدهاند و یا جایی نیست که ندیدهاند، اگر هم مطلبی را ندانند، آن را در زمره بیاهمیتترین دانستنیها، دیدنی و اخبار روز میشمارند و شروع به تحلیل بیاهمیتی آن میکنند.
این افراد، همیشه راکدند و به جایی نفوذ ندارند، کسی هم نمیتواند به آنها نفوذ کنند، بنابراین شبیهترین معادل برای آنها در طبیعت «مرداب» است.