کائنات منتظر پاسخگویی به افکار شماست

کائنات منتظر پاسخگویی به افکار شماست

شنیده‌اید حکایت آن بنده‌خدایی را که در قطب شمال از گرمازدگی مرده بود؟
نویسنده: بنت الهدی صدر
تاریخ انتشار:
176 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

شنیده‌اید حکایت آن بنده‌خدایی را که در قطب شمال از گرمازدگی مرده بود؟ وقتی خودش را در محاصره سرمای آدم‌کش دیده بود، تصمیم گرفته بود، تلقین کند که گرمش است. آن‌قدر گرما را به خودش تلقین کرد که از گرمازدگی مرد!
حال آدم‌های «جوگیر» چیزی شبیه همین تلقین یا به عبارت گویاتر «جوزدگی» است. در محل کار، خانه، کوچه، فامیل، دانشگاه و در بسیاری موقعیت‌های دیگر، جوزدگی می‌تواند مانع پیشرفت و یا برعکس پیشرفت چشم‌گیرمان شود.
مثلا در محل کارمان، به خاطر برخی رفتارهای مدیر و یا به اصطلاح گیر دادن‌هایش، بسیاری از ناکامی‌هایمان را گردن او می‌اندازیم. با همکارمان که صحبت می‌کنیم، اگر فرصت دست بدهد، شروع به شمردن عیب و ایرادهای مدیرمان می‌کنیم و بدون توجه به محاسن او، شخصیت و جایگاه‌ش را آنچنان در هم می‌کوبیم که کم‌کم حتی خودمان هم برخی عیب‌هایی را که به خاطر اغراق در بدگویی به او نسبت داده‌ایم، باورمان می‌شود.
مثلا این‌که مدیر ما عرضه ندارد و تمام مشکلات کارمندان از بی‌کفایتی اوست، بد اخلاق است، ایرادگیر است، حقوق و پاداش مناسبی برای کارمند در نظر نمی‌گیرد و ... تا آنجایی در این بدگویی و ایجاد موج منفی در محل کار پیش می‌رویم که وقتی مدیرمان را می‌بینیم ناخودآگاه به یاد حرف‌هایمان می‌افتیم و با خود می‌گوییم اگر مدیرمان این‌قدر بد باشد، چه فرصت کمی برای پیشرفت پیش روی ماست.
این «اگرها»، بعد از یک مدت‌ جای خودشان را به «بایدها»یی می‌دهند که خودمان برای خود ساخته‌ایم و چیزی نمی‌گذرد که نمی‌توانیم حرف دلمان را به درستی به مدیرمان منتقل کنیم، به خود اجازه نمی‌دهیم حرکتی تازه را شروع کنیم، حس می‌کنیم او مانع از هر طرح نو و تازه‌ای می‌شود و تمام درها را به روی خودمان بسته می‌بینیم. در نتیجه بعد از یک مدت یا موجبات نارضایتی مدیر فراهم می‌‎شود و یا خودمان از کارمان احساس نارضایتی می‌کنیم و در نهایت یا مجبور به ترک محل کار هستیم یا با مشقت هر روز تخت خواب را به سمت محل کار ترک می‌کنیم.
بر عکس این موضوع هم وجود دارد. گاهی در یک محیط کاری مرده و بی‌روح، با تغییر مدیرعامل و یا حتی با تغییر مکان، حس می‌کنیم شرایط نامساعد هم می‌تواند تغییر کند. از طرفی نشانه‌هایی نیز مبنی بر چنین تغییری می‌بینیم، مثلا برخورد خوب مدیر، بالا رفتن حقوق، ارتباط خوب و کارای همکاران و ...
در چنین شرایطی حس می‌کنیم کارمان را بیشتر از هر زمان دیگری دوست داریم، همکارانمان از همیشه بیشتر ما را درک می‌کنند، موضوعاتی مانند «زیرآب زنی» یا ارائه گزارش‌های نادرست از فرآیند کاری ما نمی‌تواند باعث اضطرابمان شود؛ چون ما خیلی زود از پس هر کاری می‌توانیم برآئیم و همه چیز برایمان آسان. خوشحالی لحظه‌هایمان را به همکارانمان منتقل می‌کنیم، بنابراین جوی ایجاد می‌شود که به ما و کارمان احساس دوام بیشتری می‌دهد.
طبق آموزه‌های روانشناسی، تبدیل افكار و خواسته‌ها به اتفاقات، سه مرحله را پشت می‌گذارند. اول خواستن است. خواستن به مفهوم فكر كردن به یک خواسته است نه بیان آن. ما با فكر كردن به آرزوها یا ترسها آن‌ها را رو طلب می‌كنیم. بنابراین با ایجاد یک خواسته زمینه پاسخ آن را فراهم می‌کنیم. یعنی وارد مرحله دوم می‌شویم.
در مرحله پاسخ كائنات یا هستی با توجه به جهت فكر ما در صدد برآوردن خواسته ما حرکت می‌کنند و طوری شكل می‌گیرند كه ما را به سمت خواسته‌مان هدایت می‌كنند و زمینه منطقی رسیدن به خواسته‌هایی که بسترشان در افکار ماست فراهم می‌کنند و ما هرگز از چگونگی وقوع این پاسخ باخبر نمی‌شویم.
در مرحله آخر نیز، این ما هستیم که نتیجه را دریافت می‌کنیم. مرحله دریافت، مرحله تحقق خواسته ما است كه در یك فاصله زمانی قابل قبول بعد از خواستن رخ میدهد و اولین شواهد آن ظاهر شدن شور، اشتیاق، عشق و انگیزه در فردی است كه کائنات در سیر رسیدن ما به خواسته‌امان او را مامور تحقق خواسته ما کرده است.
شاید این روزها اتفاقات زیادی شما را بیشتر به این فکر فرو ببرند که همه‌شان ناشی از ایجاد جو مثبتی هستند که اطرافیانمان در فراهم کردنش بی‌تأثیر نیستند! مثلا ارتقاء رتبه کشورمان در بازی‌های لیگ جهانی والیبال، ارزان شدن قیمت سکه و ارز، رفتن تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی 2014، برداشتن کنکور از دانشگاه علمی-کاربردی و اتفاقات کوچک و بزرگ دیگری از این دست که حتی گاهی باعث خنده می‌شود یا لبخندی روی لبمان می‌نشاند.
بنابراین از همین الان به چیزهایی فكر كنید كه وجود ندارند اما بودنشان در زندگی شما می‌تواند اثرات فوق‎العاده‌ای بر آینده‌تان بگذارد. اطمینان و ایمان داشته باشید كه هستی پاسخی درخور با این خواسته‌ها خواهد داد. اگر تنها با آن چیزی كه در ظاهر وجود دارد و هستیم نگاه كنیم ، تنها چیزیكه نصیبمان می‌شود در بالاترین و ارزشمندترین حالت، همین موقعیتی است که اکنون در آن هستیم! در حالی که می‌توانیم به چیزهایی فکر کنیم که انتظارمان را می‌کشند و می‌توانند ما را فرسنگ‌ها فراتر از موقعیت کنونی‌مان پرتاب کنند.


 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: