فقط دشمنها پشت سرت حرف میزنند
دورویی كردهای زیرا اگر او از پیش رو گفتن آزار میبیند، تو هم پیش رو آزارش دادهای هم پشت سر آسیبش زدهای.
تاریخ انتشار:
63 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
غیبت كردن چه بدی دارد؟ هزار جور میشود به این سؤال جواب داد. میخواهم در چند گفتار پی در پی از زوایای مختلف گرد این پرسش بیاورم و تا از رهگذر این تكرار و تاكید، خود نیز تذكری برگیرم و دیگر غیبت نكنم.
نخستین و در دسترسترین زشتی این كار این است كه او در مجلس، حاضر نیست كه از خود دفاع كند و این، نامردی است. علاوه بر ستمی كه بر او میرود، ستمی هم تو بر خودت روا داشتهای؛ مثل نامردان جلوی رو لبخند زدهای و پشت سر خنجر و نزد انسان با اصل و بزرگمنش چه تصوری زنندهتر از این و كدام صفتی چندشآورتر از این كه شبیه نامردان باشد؟
میگویی: «غیبت نكن.» میگوید: «پیش رویش هم میگویم.» این، دردی را دوا نمیكند. اگر پیش رویش هم گفته باشی، زشتی كارت دو برابر است. چرا؟ زیرا آن پیش رو گفتنت هم نه از بابت دلسوزی به حال او و تلاش برای كمك به او بوده است. میگویی: «از كجا معلوم؟» میگویم از همین جا معلوم. اگر تو واقعا دلسوزش بودهای كه توی تخم چشمهایش نگاه كردهای و عیبش را به رویش آوردهای تا خودش را درست كند، این پشت سر گفتنت خودش روشنترین علامت بر كذب ادعای تو است. اگر دلت به حالش سوخته بود، الآن پشت سرش حرف نمیزدی.
به فرض كه اصلا عیبی در كار باشد و سوء تفاهم تو نبوده باشد و فرض میگیریم كه تو با نیت خیر، نه در حضور غیر بلكه در خلوت، عیبی را كه در دوستت سراغ داری، به او تذكر بدهی. آن هم نه با لحن سرزنش و شماتت و نه با قضاوت قطعی و جزمی و محكوم كردن پیشاپیش او بلكه به شكل یك پرسش و تردید و درخواست از او برای رفع ابهام. همچنین آنچه تو با او طرح میكنی، در حیطه زندگی خصوصی او نباشد تا تو فضول و مردمآزار نشوی. اگر هم او توضیحاتی داد و توجیهاتی آورد، اصرار نكنی كه حرف خودت را به كرسی بنشانی و به دوستت اثبات كنی كه او غلط میگوید و دارد توجیهات بیهوده میآورد بلكه یك درصد احتمال بدهی كه شاید اگر تو هم در شرایط او بودی، مثل او به قضیه نگاه میكردی. فرض كنیم كه تو با رعایت همه این شرایط، عیب او را پیش رویش گفته باشی؛ این چه مجوّزی برای تو صادر میكند كه پشت سرش همان عیب را برای دیگران بازگو كنی؟
در این جا ممكن است بگویی: چون همین حرف را كه پشت سرش میزنم، پپش رویش هم گفتهام، خیالم راحت است كه دورویی نكردهام. پاسخت این است كه دورویی كردهای زیرا اگر او از پیش رو گفتن آزار میبیند، تو هم پیش رو آزارش دادهای هم پشت سر آسیبش زدهای. پس دشمنش هستی و ادعای دوستیات عین دورویی است و اگر او آنقدر به تو اعتماد دارد و آنقدر تو را خیرخواه خودش میداند كه عیب و ایراد خودش را از تو میشنود و ناراحت نمیشود، تو چقدر بیمرام و دورویی كه میروی همان عیب را پشت سرش جار میزنی!
نخستین و در دسترسترین زشتی این كار این است كه او در مجلس، حاضر نیست كه از خود دفاع كند و این، نامردی است. علاوه بر ستمی كه بر او میرود، ستمی هم تو بر خودت روا داشتهای؛ مثل نامردان جلوی رو لبخند زدهای و پشت سر خنجر و نزد انسان با اصل و بزرگمنش چه تصوری زنندهتر از این و كدام صفتی چندشآورتر از این كه شبیه نامردان باشد؟
میگویی: «غیبت نكن.» میگوید: «پیش رویش هم میگویم.» این، دردی را دوا نمیكند. اگر پیش رویش هم گفته باشی، زشتی كارت دو برابر است. چرا؟ زیرا آن پیش رو گفتنت هم نه از بابت دلسوزی به حال او و تلاش برای كمك به او بوده است. میگویی: «از كجا معلوم؟» میگویم از همین جا معلوم. اگر تو واقعا دلسوزش بودهای كه توی تخم چشمهایش نگاه كردهای و عیبش را به رویش آوردهای تا خودش را درست كند، این پشت سر گفتنت خودش روشنترین علامت بر كذب ادعای تو است. اگر دلت به حالش سوخته بود، الآن پشت سرش حرف نمیزدی.
به فرض كه اصلا عیبی در كار باشد و سوء تفاهم تو نبوده باشد و فرض میگیریم كه تو با نیت خیر، نه در حضور غیر بلكه در خلوت، عیبی را كه در دوستت سراغ داری، به او تذكر بدهی. آن هم نه با لحن سرزنش و شماتت و نه با قضاوت قطعی و جزمی و محكوم كردن پیشاپیش او بلكه به شكل یك پرسش و تردید و درخواست از او برای رفع ابهام. همچنین آنچه تو با او طرح میكنی، در حیطه زندگی خصوصی او نباشد تا تو فضول و مردمآزار نشوی. اگر هم او توضیحاتی داد و توجیهاتی آورد، اصرار نكنی كه حرف خودت را به كرسی بنشانی و به دوستت اثبات كنی كه او غلط میگوید و دارد توجیهات بیهوده میآورد بلكه یك درصد احتمال بدهی كه شاید اگر تو هم در شرایط او بودی، مثل او به قضیه نگاه میكردی. فرض كنیم كه تو با رعایت همه این شرایط، عیب او را پیش رویش گفته باشی؛ این چه مجوّزی برای تو صادر میكند كه پشت سرش همان عیب را برای دیگران بازگو كنی؟
در این جا ممكن است بگویی: چون همین حرف را كه پشت سرش میزنم، پپش رویش هم گفتهام، خیالم راحت است كه دورویی نكردهام. پاسخت این است كه دورویی كردهای زیرا اگر او از پیش رو گفتن آزار میبیند، تو هم پیش رو آزارش دادهای هم پشت سر آسیبش زدهای. پس دشمنش هستی و ادعای دوستیات عین دورویی است و اگر او آنقدر به تو اعتماد دارد و آنقدر تو را خیرخواه خودش میداند كه عیب و ایراد خودش را از تو میشنود و ناراحت نمیشود، تو چقدر بیمرام و دورویی كه میروی همان عیب را پشت سرش جار میزنی!