در تاریکی شمع روشن کنید
اگر توی یک غار تاریکاید، میتوانید غر بزنید یا داد بکشید و به تاریکی فحش بدهید؛ ولی میشود تاریکی را ندید.
تاریخ انتشار:
833 نفر این یادداشت را خواندهاند
1 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
ــ آخر این چه وضعی است؟ شورش را درآوردهاند!
ــ چی شده؟
ــ چرا همه چیز به هم ریخته؟ چرا هیچ چیز سرجایش نیست؟
ــ خب، دست به کار شو.
ــ دست به کار شو یعنی چه؟ میگویم هیچ چیز سر جایش نیست!
ــ دست به کار شو و چیزها را سرجایش بگذار.
ــ مثلاً حرف زدی؟! من کار دارم.
ــ اگر کار داشتی غر نمیزدی.
ــ چه ربطی دارد؟ من دارم به این اوضاع آشفته و سیاه اعتراض میکنم.
ــ من هم دارم می گویم خودت باید کارها را راست و ریس کنی.
ــ مگر من بیکارم؟
ــ الان به نظر تو اوضاع خیلی ناجور است؟ همه جا تاریک است؟
ــ اگر نبود که نمیگفتم.
ــ به نظر تو کسی که در تاریکی است باید چه کار کند؟ مثلا تصور کن کسی را که در یک غار تاریک است.
ــ او میتواند از غار بیرون بیاید.
ــ بله، ولی اگر بخواهد توی غار باشد و تحقیقی بکند یا از شگفتیهای آن غار لذت ببرد چه؟
ــ تو بگو باید چه کار کند.
ــ میتواند از اینکه غار تاریک است ناراحت و اعصابخراب و حتی افسرده باشد. میتواند به غار فحش بدهد. میتواند مدام داد بکشد یا غر بزند که چرا غار تاریک است.
ــ خب چه کند وقتی هیچ چیز دیده نمیشود!
ــ ولی میتواند یک شمع روشن کند! در آن صورت، هنوز هم در تاریکی است ولی دیگر تاریکی را نمی بیند، چون حالا یک شمع دارد. حالا می تواند از آنچه در غار میبیند لذت ببرد و دیگران را در دیدهها و یافتههایش شریک کند.
ــ خب، بله.
ــ اینطوری دیگران هم یاد میگیرند که اگر فقط یک شمع روشن کنند، میتوانند در تاریکی باشند ولی تاریکی را نبینند.
ــ چی شده؟
ــ چرا همه چیز به هم ریخته؟ چرا هیچ چیز سرجایش نیست؟
ــ خب، دست به کار شو.
ــ دست به کار شو یعنی چه؟ میگویم هیچ چیز سر جایش نیست!
ــ دست به کار شو و چیزها را سرجایش بگذار.
ــ مثلاً حرف زدی؟! من کار دارم.
ــ اگر کار داشتی غر نمیزدی.
ــ چه ربطی دارد؟ من دارم به این اوضاع آشفته و سیاه اعتراض میکنم.
ــ من هم دارم می گویم خودت باید کارها را راست و ریس کنی.
ــ مگر من بیکارم؟
ــ الان به نظر تو اوضاع خیلی ناجور است؟ همه جا تاریک است؟
ــ اگر نبود که نمیگفتم.
ــ به نظر تو کسی که در تاریکی است باید چه کار کند؟ مثلا تصور کن کسی را که در یک غار تاریک است.
ــ او میتواند از غار بیرون بیاید.
ــ بله، ولی اگر بخواهد توی غار باشد و تحقیقی بکند یا از شگفتیهای آن غار لذت ببرد چه؟
ــ تو بگو باید چه کار کند.
ــ میتواند از اینکه غار تاریک است ناراحت و اعصابخراب و حتی افسرده باشد. میتواند به غار فحش بدهد. میتواند مدام داد بکشد یا غر بزند که چرا غار تاریک است.
ــ خب چه کند وقتی هیچ چیز دیده نمیشود!
ــ ولی میتواند یک شمع روشن کند! در آن صورت، هنوز هم در تاریکی است ولی دیگر تاریکی را نمی بیند، چون حالا یک شمع دارد. حالا می تواند از آنچه در غار میبیند لذت ببرد و دیگران را در دیدهها و یافتههایش شریک کند.
ــ خب، بله.
ــ اینطوری دیگران هم یاد میگیرند که اگر فقط یک شمع روشن کنند، میتوانند در تاریکی باشند ولی تاریکی را نبینند.