دیوار آجری آبرو
آبرو هم اگر رفت، دیگر برنمیگردد؛ جبرانی در کار نیست. انگار از پایینترین ردیف آجرهای دیوار، یکی را برداری. دیوار را آجرآجر بالا بردهاند. تو میخواهی یک آجر بیشتر برنداری، اما تمام آجرهای بالاتر را پایین میریزی.
آبرو قطرهقطره جمع میشود. زحمت دارد. هیچ کس یکروزه آبرودار نشده. ولی خیلیها یکروزه بیآبرو شدهاند.
آبروی این همه مهم را بعضیها راحت به باد میدهند. و عجیبتر اینکه این کار را با آبروی خودشان هم میکنند. خیلی هم فرق نمیکند. آدم که تنها نیست؛ آبروی تو، آبروی خانواده و دوستان و آشناهایت هم هست. کافی است یک نفر از ریختن آبروی خودش و دیگران باکی نداشته باشد. آن وقت تو هرلحظه میترسی آبرویت را، به خاطر کارهای کرده و نکردهات، بریزد. هیچ امنیتی نداری. شاید اصلاً نشود با چنین آدمی رابطه داشت. او چیزی را از تو میگیرد که نمیتواند به تو برگرداند.
آب رفته را میگویند به جوی برنمیگردد. راست میگویند.