من عین روسری آن دختر را می‌خواهم

من عین روسری آن دختر را می‌خواهم

امروز روسری جدید بنفشم را سر کرده‌ام. کلی ذوقش را دارم... وسط مسافرهای مترو، یک روسری بنفش چشمم را می‌گیرد.
نویسنده: زهرا عزیزمحمدی
تاریخ انتشار:
885 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
دیروز که با خواهرم رفته بودم خرید، وقتی سوار بر پله‌های برقی طبقات مرکز خرید را خوب بالا و پایین کردیم، و وقتی با وسواس یک‌یک مغازه‌ها را گشتیم و نشان کردیم و مدام بین مغازه‌های نشان‌کرده‌مان رفتیم و آمدیم، و بالاخره وقتی لیست خریدهای من دانه‌دانه خط خوردند و دستم سنگین و سنگین‌تر شد، آن‌قدرخوشحال بودم که تازه فهمیدم «در پوست خود نگنجیدن» دقیقاً یعنی چی!

امروز با مانتو و روسری جدیدم از خانه زده‌ام بیرون. کلی ذوقشان را دارم ــ ذوق همان رنگ بنفشی را که همیشه می‌خواستم. خودم را توی مترو شلوغ می چپانم. ‌از فرصت استفاده می‌کنم و حالا که چسبیده‌ام به در، توی شیشه خودم را ورانداز می‌کنم. از تماشا کردن صورتم، توی این روسری تازه، حس خوبی دارم. مدت‌ها دنبال روسری‌ای با این طرح و رنگ بازارها را متر کرده بودم.

مترو کم‌کم خلوت می‌شود و حالا، هم می‌شود نفس تازه کرد هم دیگر به در منگنه نشد! جایم را عوض می‌کنم. فروشنده‌ای دوره‌گرد دارد تبلیغ جنس‌های توی پلاستیکش را می‌کند و محکم به‌ من می‌خورد. ولی من که از دیروز توی پوست خودم نیستم، اصلاً شانه‌های سفت او را که به شانه‌ام کوبیده شده حس نمی‌کنم! حالا که مترو خلوت شده، او هم می تواند راحت راه برود و تأکید کند که تک‌پوش‌های توی پلاستیکش را دارد زیرقیمت می‌دهد.

یکهو، جایی یک چیز بنفش چشمم را می گیرد: دختری که سه نفر آن‌طرف‌تر ایستاده روسری‌اش بنفش است. خیلی قشنگ است! بته‌جقه‌های زرد و ارغوانی‌اش نه آن‌قدر بزرگ‌ است که توی ذوق بزند نه آن‌قدر ریز که جلوه نکند. محو حاشیه‌ی بادمجانی‌رنگ روسری‌اش شده‌ام...

آخرین ایستگاه است. درهای مترو باز می‌شود. تمام لذتی که خط خوردن دانه به دانه‌ی لیست خریدم به من داده بود، از بین رفته است. حالا توی پوست خودم هستم. جیغ می‌زنم وقتی مسافری دستش به‌ام می‌خورد.

بیرون، توی همه‌ی روسری‌فروشی‌ها، روسری بنفش آن دختر را می‌بینم كه ظاهر می‌شود.

الامام علی علیه‌السّلام: اَلغِنـَى الأكبَرُ اَليَأسُ عَمّا فی أيدِى النـّاس.

بزرگترين بى‏نيازى چشم نداشتن به مال و منال مردم است.

(الحياة، ترجمه‌ی احمد آرام، ج ‏۳، ص ۴۵۳)
 


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: