بخت یار بچه‌هاست

بخت یار بچه‌هاست

سوزن‌بان گفت: آدم‌بزرگها یا خوابشان می‌بَرَد یا دهن‌دره می‌کنند. فقط بچه‌هاند که دماغشان را به شیشه‌های قطار فشار می‌دهند.
نویسنده: آنتوان دوسن‌تگزوپری <br/> مترجم: احمد شاملو
تاریخ انتشار:
535 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
0 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
شهریار کوچولو گفت: ــ سلام.
سوزن‌بان گفت: ــ سلام.
شهریار کوچولو گفت: ــ تو چه کار می‌کنی اینجا؟
سوزن‌بان گفت: ــ مسافرها را به دسته‌های هزارتایی تقسیم می‌کنم و قطارهایی را که می‌بَرَدشان، گاهی به سمت راست می فرستم گاهی به سمت چپ.
و همان دم سریع‌السیری با چراغ‌های روشن و غرشی رعدآسا اتاقکِ سوزنبانی را به لرزه انداخت.

ــ عجب عجله‌ای دارند! پی چی می‌روند؟
سوزن‌بان گفت: ــ از خودِ آتشکارِ لوکوموتیف هم بپرسی نمی‌داند!
سریع‌السیر دیگری با چراغ‌های روشن غُرید و در جهت مخالف گذشت.

شهریار کوچولو پرسید: ــ برگشتند که؟
سوزن‌بان گفت: ــ اینها اولی نیستند. آنها رفتند. اینها برمی‌گردند.
ــ جایی را که داشتند خوش نداشتند؟
سوزن‌بان گفت: ــ آدمیزاد هیچ وقت جایی را که هست خوش ندارد.
و رعدِ سریع‌السیرِ نورانیِ ثالثی غُرید.

شهریار کوچولو پرسید: ــ اینها دارند مسافرهای اولی را دنبال می‌کنند؟
سوزن‌بان گفت: ــ اینها هیچ چیز را دنبال نمی‌کنند. آن تو یا خوابشان می‌بَرَد یا دهن‌دره می‌کنند. فقط بچه‌هاند که دماغشان را به شیشه‌ها فشار می‌دهند.
شهریار کوچولو گفت: ــ فقط بچه‌هاند که می‌دانند پیِ چی می‌گردند. بچه‌هاند که کلی وقت صرف یک عروسک پارچه‌ای می‌کنند و عروسک برایشان آن قدر اهمیت پیدا می‌کند که اگر یکی آن را ازشان کِش برود می‌زنند زیر گریه...
سوزن‌بان گفت: ــ بخت یار بچه‌هاست.


شازده کوچولو، مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ هشتم، ۱۳۸۳

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: