من و عصارهی مرغ و تردید
کاملاً معلوم بود که قلمبهدست منتظر دستورغذای من است. من دلم میخواست هنرم فقط پیش خودم بماند.
تاریخ انتشار:
692 نفر این یادداشت را خواندهاند
1 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
«از خستگی دراومدی؟» را کرد تیتر حرفهایش و از همهی زحمتهایی که دیروز کشیده بودم تشکر کرد. تا میتوانست هم تعریف کرد از سلیقهای که به خرج دادهبودم و خلاصه اینکه: چرا اینقدر زحمت کشیده بودم و راضی نبودهاند به این همه زحمت و باشد که انشاءالله جبران کنند.
داشتم انگشتهایم را فشار میدادم به مچ پایم و باز و بسته میکردمشان تا کوفتگیای را که از کارهای دیروز توی بندبندشان بود کم کنم، که با تبحّر خاصی سر حرفش را چرخاند به این سمت که: «راستی میشه بگی سوپ شیر دیروزی رو چه جوری درست کرده بودی تا یادداشت کنم؟ امیر آقا حسابی خوششون اومده و دستور فرمودن که درست کنم!»
سختم بود مو به مو برایش توضیح بدهم؛ دقیقاً نه به این دلیل که حوصلهی حرف زدن با او را نداشتم یا گوشی تلفن توی دستم سنگینی میکرد، بیشتر به این خاطر که دلم میخواست هنرم فقط پیش خودم بماند و خوشمزهترین سوپ شیر فامیل به اسم خودم ثبت باشد. ولی چارهای نداشتم. قرار بود فردا غذایشان بشود سوپ شیر و کاملاً معلوم بود که قلمبهدست منتظر دستور غذای من است.
خودم را مجبور کردم با حوصله مواد اولیه و مقدار هرکدام را برایش بگویم. گفتم که یادش باشد حتماً جو را خیس کند از شب قبل و هویجش را هم حتماً رنده کند تا سوپ یکدست و خوشرنگ شود. همهی زیر و بمهای پختن یک سوپ شیر را یکییکی برایش توضیح میدادم و او مثل بچههایی که دیکته مینویسند همهی چیزهایی را که میگفتم بلندبلند پشت تلفن تکرار میکرد و مینوشت.
دستور پخت را تمام و کمال گفته بودم و فقط مانده بود راز آخری که مزهی سوپ را با بقیهی سوپها متفاوت میکرد. انحصارش دست خودم بود! تازگی فهمیدهبودم که اگر یکی از این عصارهمرغهای آماده را بریزیم توی سوپ، مزهاش را جادوگرانه عوض میکند. دقیقاً معلوم نیست با چه ادویهای مخلوط شده این عصارههای مرغ که اینطوری جادو میکند با سوپ.
داشت تندوتند از لطفم تشکر میکرد و من تردید داشتم فوتکوزهگریام را بگویم یا نگهاش دارم پیش خودم. تصور اینکه مهمانی بعدی همه به سوپ مینا بهبه و چهچه بگویند، آن هم با دستور پختی که من به او دادهام، مشغولم کرده بود و اصلاً نفهمیدم چه جوری خداحافظی کرد. آن قدر ذوق کرده بود که فرصت نداد از پس تردید بربیایم یا لااقل جواب خداحافظیاش را بدهم.
شب که داشتم سوپ مانده از دیشب را گرم میکردم، بوی تند ادویهاش که خورد به دماغم، حالم را به هم زد. سرم داشت گیج میرفت از اینکه مینا خیال میکند سوپش به خوشمزگی سوپ من میشود و فقط من میدانم نمیشود.
داشتم انگشتهایم را فشار میدادم به مچ پایم و باز و بسته میکردمشان تا کوفتگیای را که از کارهای دیروز توی بندبندشان بود کم کنم، که با تبحّر خاصی سر حرفش را چرخاند به این سمت که: «راستی میشه بگی سوپ شیر دیروزی رو چه جوری درست کرده بودی تا یادداشت کنم؟ امیر آقا حسابی خوششون اومده و دستور فرمودن که درست کنم!»
سختم بود مو به مو برایش توضیح بدهم؛ دقیقاً نه به این دلیل که حوصلهی حرف زدن با او را نداشتم یا گوشی تلفن توی دستم سنگینی میکرد، بیشتر به این خاطر که دلم میخواست هنرم فقط پیش خودم بماند و خوشمزهترین سوپ شیر فامیل به اسم خودم ثبت باشد. ولی چارهای نداشتم. قرار بود فردا غذایشان بشود سوپ شیر و کاملاً معلوم بود که قلمبهدست منتظر دستور غذای من است.
خودم را مجبور کردم با حوصله مواد اولیه و مقدار هرکدام را برایش بگویم. گفتم که یادش باشد حتماً جو را خیس کند از شب قبل و هویجش را هم حتماً رنده کند تا سوپ یکدست و خوشرنگ شود. همهی زیر و بمهای پختن یک سوپ شیر را یکییکی برایش توضیح میدادم و او مثل بچههایی که دیکته مینویسند همهی چیزهایی را که میگفتم بلندبلند پشت تلفن تکرار میکرد و مینوشت.
دستور پخت را تمام و کمال گفته بودم و فقط مانده بود راز آخری که مزهی سوپ را با بقیهی سوپها متفاوت میکرد. انحصارش دست خودم بود! تازگی فهمیدهبودم که اگر یکی از این عصارهمرغهای آماده را بریزیم توی سوپ، مزهاش را جادوگرانه عوض میکند. دقیقاً معلوم نیست با چه ادویهای مخلوط شده این عصارههای مرغ که اینطوری جادو میکند با سوپ.
داشت تندوتند از لطفم تشکر میکرد و من تردید داشتم فوتکوزهگریام را بگویم یا نگهاش دارم پیش خودم. تصور اینکه مهمانی بعدی همه به سوپ مینا بهبه و چهچه بگویند، آن هم با دستور پختی که من به او دادهام، مشغولم کرده بود و اصلاً نفهمیدم چه جوری خداحافظی کرد. آن قدر ذوق کرده بود که فرصت نداد از پس تردید بربیایم یا لااقل جواب خداحافظیاش را بدهم.
شب که داشتم سوپ مانده از دیشب را گرم میکردم، بوی تند ادویهاش که خورد به دماغم، حالم را به هم زد. سرم داشت گیج میرفت از اینکه مینا خیال میکند سوپش به خوشمزگی سوپ من میشود و فقط من میدانم نمیشود.