دومینو!

دومینو!

حسین \ مادر حسین \ آقا‌رحیم \ خانم منشی \ آقای معاون \ آقای مدیر \ ...
نویسنده: مرضیه رافع
تاریخ انتشار:
1474 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
حسین روی دفتر مشقش خوابش برده بود. چند دقیقه‌ پیش به مادرش گفته بود برایش دیکته بگوید و مادر هم سرش داد زده بود:
ــ یک نگاه به ساعت بیانداز! چرا تا این موقع شب مشق‌هات را کش می‌دهی؟ حالا فردا که بدون مشق بروی مدرسه و خانم معلم دعوات کند، یاد می‌گیری مشق‌هایت را کی باید تمام کنی.


[صبح فردا ــ سر سفره‌ی صبحانه ــ مکالمه‌ی مادر حسین با آقا‌رحیم]
ــ خانم این چایی‌ت که یخ کرده!
ــ از اول که یخ نبود. شما دیر آمدی.
ــ مگر ندیدی کار دارم؟ خب صبر می‌کردی وقتی آمدم، می‌ریختی. بعدِ این همه سال، این را هم من باید به‌ت بگویم؟!


[ساعت ۹ صبح ــ اتاق خانم منشی ــ مکالمه‌ی خانم منشی با آقارحیم]
ــ آقارحیم!
ــ بله خانوم، بفرمایید.
ــ من این آب‌زیپو را چی کار کنم؟! نه رنگ دارد نه طعم! بلد نیستی، برو از خانمت چای دم کردن یاد بگیر! ریختنش با خودم!


[ساعت ۱۱ صبح ــ اتاق خانم منشی ــ آقای معاون سراسیمه می‌رسد]
بیـــــــب
ــ سلام آقا. بفرمایید.
ــ خانوم فوری بیا تو اتاقم!


[ساعت ۱۱:۰۰:۱۰ صبح ــ اتاق آقای معاون]
تق تق تق
ــ سلام آقا، صبح بخیر.
ــ خانوم مگه من با شما تماس نگرفتم که پرونده‌های روی میزم را بدهید مرادی؟ اینها که هنوز اینجا هستند؟!
ــ آخر ایشان هم نیامده‌اند.
ــ خب؟
ــ خب همین.
ــ نباید به من خبر می‌دادید؟ نباید به من خبر می‌دادید تا بگویم چه کارشان کنید؟ شورش را درآورده‌اید! بروید بیرون خانوم! یک کار نمی‌شود به شما سپرد، آن وقت همیشه هم دو‌قرت‌و‌نیم‌تان باقی‌ست!


[ساعت ۱۲:۳۰ صبح نه ببخشید ظهر ــ اتاق آقای مدیر ــ مکالمه‌ی آقای مدیر با معاون]
ــ پرونده‌های عصر امروز آماده ‌است؟
ــ تقریباً قربان.
ــ من تقریباً شما را می‌خواهم چه کنم؟ آماده ‌است یا نه؟
ــ حقیقتش، جناب مدیر، صبح پای بچه‌ام تو پاگرد آپارتمان...
ــ آقای محترم جواب من را بدهید.  پرونده‌های‌ــــ عصرــــ ام‌ــــ روزــــ آماده‌ــــ‌ ‌است؟ سؤالم خیلی واضح است!
ــ بله. یعنی می‌شود انشاءالله. صبح من، به همان دلیلی که گفتم، دیر آمدم و قرار بود کارها را آقای مرادی انجام بدهد ولی گویا ایشان هم نمی‌دانم چرا...
ــ تمامش کنید آقا! حسین کرد که نخواستم تعریف کنید. امروز عصر جلسه‌ی مدیران است. هر طور شده ساعت پنج باید پرونده‌ها روی میز من باشد. واضح است؟


دیشب حسین روی دفتر مشقش خوابش برده بود. خودش به خودش دیکته گفته و نمره داده بود ۲۰. زیرش هم نوشته بود: «آفرین پسر وزیفه‌شناس و مهربانم».

الامام الباقر علیه‌السلام: مَکتوبٌ فِی التّوراةِ: «یٰا موسیٰ أَمْسِکْ غَضَبَکَ عَمَنْ مَلَکَتَکَ عَلَیْه، اَکُّفَ عَنکَ غَضَبی.»

در تورات نوشته شده: «ای موسی، خشم خود را از کسی که زیردستت قرارش داده‌ام بازگیر، تا من نیز خشم خود را از تو بازگیرم.»

(کافی، ۲/۳۰۳/۷)


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: