حواسم نیست
چقدر قرص خورده باشم خوب است؟... اگر جلوی اعتیاد را بگیریم خیلی چیزها حل میشود... همین علی خودمان...
تاریخ انتشار:
916 نفر این یادداشت را خواندهاند
4 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
دستهایم از کنار گوشهام آهسته پایین میآیند و صاف میایستم.
نگاهم میافتد به تذهیبهای زیبای روی جلد قرآن کنار سجادهام؛ از این نقشهای گلمرغی. پرندهاش انگار واقعی است. مثل پرندهی سخنگویی که عباس آقای سلمانی دارد. مغازهاش سر کوچه است. کوچهمان یکطرفه است اما بیشتر از اتوبانهای چهاربانده رفتوآمد دارد. همیشه ترافیک است. از سمتی که ممنوع است هم ماشین میآید. اصلا این روزها کی به قانون عمل میکند؟ حریمی نمانده. کافی است راه بیفتی توی خیابان و آدمها را نگاه کنی. هیچ کس حواسش نیست چه کار میکند. ریشهی تمام این تخلفها را باید توی سیستم قانونگذاری کشورها پیدا کرد. سیستم پارلمانی و تبلیغات و انتخابات هم بی اثر نیست. همیشه این تلاش مردم برای رسیدن به صندلی پارلمانی و نمایندگی مردم من را متعجب کرده. میدانم علاقه و سلیقه انگیزهی متفاوت ایجاد میکند. خب، نباید همه را مثل هم دید. مثلا همین غذا: هیچ دو آدمی غذای دلخواهشان مثل هم نیست. البته الان که همه عاشق فستفود شدهاند. کلسترول این فستفودها چه کار که با قلب آدم نمیکند. برای قلب و چربی هم که پیش هر دکتری نمیشود رفت. هزینهی ویزیت پزشک متخصص سر به فلک میکشد. با این درآمدهای کم. تازه کی فرصت دارد این همه توی نوبت مطب بنشیند؟ حالا ای کاش درمان این دکترها قطعی بود. هیچ تضمینی نیست. همین کمردرد من. چقدر قرص خورده باشم خوب است؟ هر شب قبل از خواب بايد سه تا بخورم. البته هرکس باید خودش مراقب سلامتیاش باشد. بیخود که این همه نمیگویند پیشگیری بهتر از درمان است. جلوی همین اعتیاد را اگر بگیریم خیلی چیزها حل میشود. اعتیاد هم که فقط به یک چیز نیست. یکی را میبینی معتاد رفیق و رفیقبازی شده. ولی رفیقهای خوب هم کم نیستند ها. همین علی خودمان. کم دستم را گرفته توی زندگی؟ حتی یک جاهایی که خودش لنگ بوده از کمک دریغ نکرده...
سلام میدهم و نمازم را تمام میکنم. یادم نمیآید چی خواندم.
نگاهم میافتد به تذهیبهای زیبای روی جلد قرآن کنار سجادهام؛ از این نقشهای گلمرغی. پرندهاش انگار واقعی است. مثل پرندهی سخنگویی که عباس آقای سلمانی دارد. مغازهاش سر کوچه است. کوچهمان یکطرفه است اما بیشتر از اتوبانهای چهاربانده رفتوآمد دارد. همیشه ترافیک است. از سمتی که ممنوع است هم ماشین میآید. اصلا این روزها کی به قانون عمل میکند؟ حریمی نمانده. کافی است راه بیفتی توی خیابان و آدمها را نگاه کنی. هیچ کس حواسش نیست چه کار میکند. ریشهی تمام این تخلفها را باید توی سیستم قانونگذاری کشورها پیدا کرد. سیستم پارلمانی و تبلیغات و انتخابات هم بی اثر نیست. همیشه این تلاش مردم برای رسیدن به صندلی پارلمانی و نمایندگی مردم من را متعجب کرده. میدانم علاقه و سلیقه انگیزهی متفاوت ایجاد میکند. خب، نباید همه را مثل هم دید. مثلا همین غذا: هیچ دو آدمی غذای دلخواهشان مثل هم نیست. البته الان که همه عاشق فستفود شدهاند. کلسترول این فستفودها چه کار که با قلب آدم نمیکند. برای قلب و چربی هم که پیش هر دکتری نمیشود رفت. هزینهی ویزیت پزشک متخصص سر به فلک میکشد. با این درآمدهای کم. تازه کی فرصت دارد این همه توی نوبت مطب بنشیند؟ حالا ای کاش درمان این دکترها قطعی بود. هیچ تضمینی نیست. همین کمردرد من. چقدر قرص خورده باشم خوب است؟ هر شب قبل از خواب بايد سه تا بخورم. البته هرکس باید خودش مراقب سلامتیاش باشد. بیخود که این همه نمیگویند پیشگیری بهتر از درمان است. جلوی همین اعتیاد را اگر بگیریم خیلی چیزها حل میشود. اعتیاد هم که فقط به یک چیز نیست. یکی را میبینی معتاد رفیق و رفیقبازی شده. ولی رفیقهای خوب هم کم نیستند ها. همین علی خودمان. کم دستم را گرفته توی زندگی؟ حتی یک جاهایی که خودش لنگ بوده از کمک دریغ نکرده...
سلام میدهم و نمازم را تمام میکنم. یادم نمیآید چی خواندم.