دنیا با تو آغاز نشده
برای یک سپاه، حتی اگر یک سرباز هم به پیروزی برسد اما آن پیروزی، معتبر به اعتبار یک آرمان باشد، کافی ست.
تاریخ انتشار:
579 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
آرزوها سربازان سپاه زندگی ما هستند.
ما برای رسیدن به پیروزی، فوج فوج از خوبترین و محبوبترین سربازانمان را در تمامی جبههها از دست میدهیم: دلاوران را، مؤمنان را، پاکبازان را، و شاید آنها را که اگر میماندند میتوانستند جهان را عوض کنند...
تو هرگز نمیتوانی در یک نبرد سهمگین، با شاگردان سخت شرور شیطان روبرو شوی و در امتداد نبردی مداوم و سرسختانه حتی یک سرباز هم از دست ندهی. عزیز من! از دست رفتگان، بزرگاند و عزیز؛ اما تو حق نداری به عزای ابدی ایشان بنشینی؛ زیرا در مقابل آنها که در نیمهی راه ماندند یا کشته و مفقود شدند و در برابر چشمان حسرت زدهی تو پرواز کردند و رفتند، بسیاری از سربازان تو نیز به پیروزی رسیدهاند، و بسیاری خواهند رسید ــ اگر نه در زمان تو، در زمان فرزندان تو. و باز، عزیز من! ما مجاز نیستیم که در ماتم آرزوهای بربادرفتهی خویش بنشینیم، و مویهکنان، قصههای سوکانجامی از شکستهای ذرهبینی خود بسازیم و تحویل دیگران بدهیم.
برای یک سپاه، حتی اگر یک سرباز هم به پیروزی برسد اما آن پیروزی، واقعی، عمیق، ماندگار و معتبر به اعتبار یک آرمان باشد، کافی ست. اگر بتوانی، به سادگی و صفای یک کودک، اعتقادی خالصانه داشته باشی به اینکه دنیا با تو آغاز نشده و با تو به پایان نمیرسد، دیگر مشکل چندانی برای تو ــ که بار سنگین آن همه رؤیا و آرزو را شب و روز به دوش میکشی ــ باقی نخواهد ماند؛ و همین اعتقاد، تو را موظف میکند که آرزوهای بهانجامنرسیده اما گرانقدر خود را به فرزاندانت و فرزندان سرزمینت و فرزندان جهانبینیات بسپاری...
اگر این چرخ، بعد از من و تو، خواهد چرخید ــ که بیشک خواهد چرخید بگذار دلیلی یا دلائلی برای خوب چرخیدن در اختیارش بگذاریم. یادت باشد! همهی آرزوهای بزرگ، متعلق به من و تو نیست تا بخواهیم به همهی آنها، یکجا برسیم و چیزی برای آیندگان نگذاریم .دنیای بی آرزو، دنیای خوفانگیزی ست و انسان بیآرمان، انسانی حقیر؛ بسیار حقیر، و بسیار حقیر...
ما برای رسیدن به پیروزی، فوج فوج از خوبترین و محبوبترین سربازانمان را در تمامی جبههها از دست میدهیم: دلاوران را، مؤمنان را، پاکبازان را، و شاید آنها را که اگر میماندند میتوانستند جهان را عوض کنند...
تو هرگز نمیتوانی در یک نبرد سهمگین، با شاگردان سخت شرور شیطان روبرو شوی و در امتداد نبردی مداوم و سرسختانه حتی یک سرباز هم از دست ندهی. عزیز من! از دست رفتگان، بزرگاند و عزیز؛ اما تو حق نداری به عزای ابدی ایشان بنشینی؛ زیرا در مقابل آنها که در نیمهی راه ماندند یا کشته و مفقود شدند و در برابر چشمان حسرت زدهی تو پرواز کردند و رفتند، بسیاری از سربازان تو نیز به پیروزی رسیدهاند، و بسیاری خواهند رسید ــ اگر نه در زمان تو، در زمان فرزندان تو. و باز، عزیز من! ما مجاز نیستیم که در ماتم آرزوهای بربادرفتهی خویش بنشینیم، و مویهکنان، قصههای سوکانجامی از شکستهای ذرهبینی خود بسازیم و تحویل دیگران بدهیم.
برای یک سپاه، حتی اگر یک سرباز هم به پیروزی برسد اما آن پیروزی، واقعی، عمیق، ماندگار و معتبر به اعتبار یک آرمان باشد، کافی ست. اگر بتوانی، به سادگی و صفای یک کودک، اعتقادی خالصانه داشته باشی به اینکه دنیا با تو آغاز نشده و با تو به پایان نمیرسد، دیگر مشکل چندانی برای تو ــ که بار سنگین آن همه رؤیا و آرزو را شب و روز به دوش میکشی ــ باقی نخواهد ماند؛ و همین اعتقاد، تو را موظف میکند که آرزوهای بهانجامنرسیده اما گرانقدر خود را به فرزاندانت و فرزندان سرزمینت و فرزندان جهانبینیات بسپاری...
اگر این چرخ، بعد از من و تو، خواهد چرخید ــ که بیشک خواهد چرخید بگذار دلیلی یا دلائلی برای خوب چرخیدن در اختیارش بگذاریم. یادت باشد! همهی آرزوهای بزرگ، متعلق به من و تو نیست تا بخواهیم به همهی آنها، یکجا برسیم و چیزی برای آیندگان نگذاریم .دنیای بی آرزو، دنیای خوفانگیزی ست و انسان بیآرمان، انسانی حقیر؛ بسیار حقیر، و بسیار حقیر...