عاقلنماها
بعضیها راه و رسم زندگی راحت و بی دردسر را خوب بلدند. خوب میدانند کجا باید چه کار کنند تا نتیجهی کار، درست از آب درآید. برای تشخیص درست یا غلط بودن نتیجه هم معیارهای خودشان را دارند. به نظر این آدمها لزوماً همه جا راست گفتن کار خوبی نیست. باید دید کجا صداقت لازم است؟!
بعید است به مشکل بخورند. از قبل فکر همه چیز را کردهاند. طوری برای زندگيشان برنامه دارند انگار از فردا باخبرند. همیشه در همه کاری موفقند. مثلا میدانند با فلانی چطور رفتار کنند تا کارشان را زودتر و بهتر انجام دهد. چه اشکالی دارد؟ همانطور عمل میکنند و کارشان هم انجام میشود؛ زودتر و بهتر! خوب میدانند کجا حرف بزنند و کجا سکوت کنند که به ضررشان تمام نشود.
کافیست مسیرشان را انتخاب کنند، هیچ مانعی آنها را از حرکت باز نمیدارد. خیلی قاطع و مصممند. حتی اگر لازم باشد، برای رسیدن به اهداف بزرگشان، حاضرند خیلی چیزها را فعلا نادیده بگیرند؛ به همه چیز که باهم نمیشود رسید. عقل حکم میکند فعلا از یک چیزهایی بگذری اگر هدف بزرگتری داری. و هرچه باشد، هدف این آدمها متعالیتر از این حرفهاست.
ما بهشان میگوییم: آدمهای عاقل. چون ظاهراً آدمهای خوشبختی هستند و "عقل"، یعنی آن چیزی که آدم را خوشبخت میکند. ولی اگر معنی خوشبختی، فقط رسیدن به اهداف دم دستی این دنیا نباشد، تکلیف اینها چیست؟ دیگر نمیشود بهشان گفت خوشبخت. اینها هنوز هم آدمهای عاقلی هستند؟