آهای تحصیلکردهها!
حالا در اوج عصبانیت مودبانه حرف میزنید؟ میتوانید به یک بیمار آرامش ببخشید؟ بلدید از پس یک بچه بربیایید؟
تاریخ انتشار:
626 نفر این یادداشت را خواندهاند
1 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
فارغ التحصیلها آدمهای خوشحالی هستند چون از تحصیل فارغ شدهاند. این بدین معنا است که توانستهاند یک سری جملات حفظ کنند، مسائل ریاضی را حل کنند، اطلاعاتی دربارهي جانداران بفهمند، با چند قانون از قوانین اشیا آشنا شوند و از همین قبیل.
حالا از یکی از این فارغ التحصیلان بپرسید: «خب آقا! الان احساسات بهتری نسبت به قبل پیدا کردهاید یا نه؟ یاد گرفتهاید بر نگرانیهایتان مسلط شوید؟ میتوانید بهتر فکر کنید؟ میدانید راه "زیبا پول درآوردن" چیست یا فقط از "بیشتر پول درآوردن" خبر دارید؟ ارادهتان قویتر شده است؟ میتوانید در اوج عصبانیت مودبانه حرف بزنید؟ میدانید اگر یکی از نزدیکانتان بیمار شد چگونه به او آرامش ببخشید؟ اگر یک بچه را برای تربیت به شما بسپارند از پسش بر میآیید؟ اگر عاشق شدید میتوانید طوری رفتار کنید که به قول جملهای معروف "شایستهي کتابها" باشد؟
نخیر طراحان نظام آموزشی! نخیر اساتید دانشگاهها و مدارس! آموزشی که به من میدهید چندان فایدهای ندارد. دربارهي اشیای بیجان سرشار از اطلاعاتم میکنید و دربارهي زندگی چیزی نمیگویید. حافظهام را پرکردهاید و فهم خوب و بد را خالی گذاشتهاید. الان من میدانم محیط زندگی فلان قورباغه چیست و فلان گیاه در چه شرایطی بهتر رشد میکند ولی نمیدانم وضع خودم چیست و باید چه کنم تا بهتر زندگی کنم. الان من میتوانم سرعت پرتاب یک شیء را حساب کنم ولی از دریافت این نکتهي کوچک عاجزم که دارم پیشرفت میکنم یا ساکن ماندهام.
از شما تقاضا میکنم کمی بیاندیشید. حتی از شما که این نوشته را میخوانید میخواهم فکر کنید. هر مطلبی را نخوانید. ببینید کدام نوشته به شما در بهتر زیستن کمک میکند. بفهمید چه چیزهایی به شما یاد میدهند خرسندتر زندگی کنید. به دنبال درک بهترین چیز و نه بیشترین چیز باشید. چه خوب گفت مونتنی در چهار قرن پیش، وقتی بیهودگی نظام آموزشی زمانش را دید:
« اگر علومی که در مدرسه فرا میگیریم ما را بهتر و اندیشمندترتر نسازند بی درنگ حکم میکنم شاگردان تمام وقت خود را به بازی تنیس اختصاص دهند.»
حالا از یکی از این فارغ التحصیلان بپرسید: «خب آقا! الان احساسات بهتری نسبت به قبل پیدا کردهاید یا نه؟ یاد گرفتهاید بر نگرانیهایتان مسلط شوید؟ میتوانید بهتر فکر کنید؟ میدانید راه "زیبا پول درآوردن" چیست یا فقط از "بیشتر پول درآوردن" خبر دارید؟ ارادهتان قویتر شده است؟ میتوانید در اوج عصبانیت مودبانه حرف بزنید؟ میدانید اگر یکی از نزدیکانتان بیمار شد چگونه به او آرامش ببخشید؟ اگر یک بچه را برای تربیت به شما بسپارند از پسش بر میآیید؟ اگر عاشق شدید میتوانید طوری رفتار کنید که به قول جملهای معروف "شایستهي کتابها" باشد؟
نخیر طراحان نظام آموزشی! نخیر اساتید دانشگاهها و مدارس! آموزشی که به من میدهید چندان فایدهای ندارد. دربارهي اشیای بیجان سرشار از اطلاعاتم میکنید و دربارهي زندگی چیزی نمیگویید. حافظهام را پرکردهاید و فهم خوب و بد را خالی گذاشتهاید. الان من میدانم محیط زندگی فلان قورباغه چیست و فلان گیاه در چه شرایطی بهتر رشد میکند ولی نمیدانم وضع خودم چیست و باید چه کنم تا بهتر زندگی کنم. الان من میتوانم سرعت پرتاب یک شیء را حساب کنم ولی از دریافت این نکتهي کوچک عاجزم که دارم پیشرفت میکنم یا ساکن ماندهام.
از شما تقاضا میکنم کمی بیاندیشید. حتی از شما که این نوشته را میخوانید میخواهم فکر کنید. هر مطلبی را نخوانید. ببینید کدام نوشته به شما در بهتر زیستن کمک میکند. بفهمید چه چیزهایی به شما یاد میدهند خرسندتر زندگی کنید. به دنبال درک بهترین چیز و نه بیشترین چیز باشید. چه خوب گفت مونتنی در چهار قرن پیش، وقتی بیهودگی نظام آموزشی زمانش را دید:
« اگر علومی که در مدرسه فرا میگیریم ما را بهتر و اندیشمندترتر نسازند بی درنگ حکم میکنم شاگردان تمام وقت خود را به بازی تنیس اختصاص دهند.»