مردی در تبعید ابدی
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سر سفرهی شما، با کاسهای خوراک و تکهایی نان مینشیند!
تاریخ انتشار:
550 نفر این یادداشت را خواندهاند
1 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
ای برادر! خداوند، بینهایت است و لامکان و لازمان؛ اما به قدر فهم تو، کوچک میشود، و به قدر نیاز تو فرود میآید، و به قدر آرزوی تو گسترده میشود، و به قدر ایمان تو کارگشا میشود، و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود، و به قدر دل امیدواران گرم میشود... پدر میشود یتیمان را، و مادر. برادر میشود محتاجان برادری را. همسر میشود ماندگان را. طفل میشود، عقیمان را. امید میشود ناامیدان را. راه میشود گمگشتگان را. نور میشود در تاریکیماندگان را. شمشیر میشود، رزمندگان را. عصا میشود پیران را. عشق میشود محتاجان به عشق را... .
خداوند، همه چیز میشود همه کس را. به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛ به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
ای مسلمانان! ای پیروان آقای ما علی!
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشهی خلاف
و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار ...
و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستیها، نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سر سفرهی شما، با کاسهای خوراک و تکهایی نان مینشیند و بر بند تاب، با کودکان شما تاب میخورد، و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند، و در کوچههای خلوت شب، با شما آواز میخواند ...
مگر از زندگی چه میخواهید، که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود، که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود، که به خلاف پناه میبرید؟
ای برادرها! ای خواهرها! قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.
زیرا که عشق، چون عقاب است. بالا میپرد و دور؛ بیاعتنا به حقیران در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است. کوتاه میپرد و سنگین. جز مردار، به هیچ چیز نمیاندیشد.
برای عشق، نابترین، شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور، خوبترین، جسدی است متلاشی.... .
خداوند، همه چیز میشود همه کس را. به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛ به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
ای مسلمانان! ای پیروان آقای ما علی!
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشهی خلاف
و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار ...
و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستیها، نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سر سفرهی شما، با کاسهای خوراک و تکهایی نان مینشیند و بر بند تاب، با کودکان شما تاب میخورد، و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند، و در کوچههای خلوت شب، با شما آواز میخواند ...
مگر از زندگی چه میخواهید، که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود، که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود، که به خلاف پناه میبرید؟
ای برادرها! ای خواهرها! قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.
زیرا که عشق، چون عقاب است. بالا میپرد و دور؛ بیاعتنا به حقیران در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است. کوتاه میپرد و سنگین. جز مردار، به هیچ چیز نمیاندیشد.
برای عشق، نابترین، شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور، خوبترین، جسدی است متلاشی.... .