از هم دور نمانید
در خلوت؛ وقتی همه خوابند، داشتههایشان را از اعماق بیرون میکشند و زیرِ نورِ شمع به آن خیره میشوند.
تاریخ انتشار:
509 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
همهی چیزهای زیبا در زندگی حاصل با هم بودن و یکی شدن است. هیچ کار بزرگی در انزوا انجام نشده. هیچ مهمانیای بی مشارکت بقیه به شکوه نرسیده. هیچ نغمهی زیبایی از جداماندگی ابزارهای موسیقی ساز نشده. هیچکسی از جدایی پدید نیامده.
با این حال آدمها تکه تکه شدهاند. مدام حصارهای بیشتری گرد خود میکشند و به هر چیزی متوسل میشوند تا فاصلهی بیشتری بین خود و دیگران ایجاد کنند. هر چیزی به جای این که مادهی ایجاد پل شود، برای ساخت دیوار مورد استفاده قرار میگیرد؛ دیوارهای بلندی که هیچکس حتی توان سرککشیدن به آن سویش را هم ندارد.
مقیاس فاصلهی میان آدمها بزرگتر شده. اگر قبلاً سانتی متر بوده حالا دارد به متر، و لابد بعد از مدتی هم به کیلومتر تبدیل میشود. هر کس پشت حصارهای خانهاش عقب نشسته و با دوربین به اطرافش نگاه میکند. منتظر است اتفاقی برای بیرونماندگان از حصار بیفتد و او بتواند سر شام برای خانوادهاش تعریف کند. خیلیها مثل جانوران زیرزمینی شدهاند. هر چیزی را که دارند پنهانی دارند و میکوشند پنهانترش کنند. در خلوت؛ وقتی همه خوابند، داشتههایشان را از اعماق بیرون میکشند و زیرِ نورِ شمع به آن خیره میشوند.
ترس! ترس! ترسهای مبهم مثل بیماریهای واگیردار میان آدمها پخش شده. ترس از انسانها! بدترین و خطرناکترین ترسها! آدمها از هم میترسند، از رفتار هم میترسند، از قیافهی هم میترسند. خودشان را جدا نگه میدارند و در جدایی کامل نفس آسودهای میکشند. "باید به همه بیاعتماد بود مگر آنکه خلاف آن ثابت شود"؛ این جملهای است که در ذهن خیلیها رخنه کرده.
سرنوشت شهرهایی با بیماریهای مسری را شنیده اید؟ سرنوشت تلخی است که همهی اهالی شهر را در خود فرو برده. بهتر است قبل از آنکه دیر شود کاری...نه؛ کار لازم نیست. کافی است به دیگران بگوییم اگر سردشان شده میتوانند در پناه آتش شومینهی خانهی ما گرم شوند.