کدام ساعت شنی بهار را زایید؟
"نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی/ که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی.
تاریخ انتشار:
754 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
یکجورهایی عادت کردهایم هرسال این موقع ساعت شنی برگردانده شود و یک ته استکان رنگ سبز با آب قاطی شود، بریزد روی سرمان. مادر بزرگ «یا مقلب القلوب» بخواند و از لای قرآن عیدی بدهد دستمان و ما سعی کنیم با سعی کردن، سالمان را که اصلاً هم تکراری نیست، از نو شروع کنیم و بعضیهایمان برای بعضیهای دیگرمان حافظ بخوانند که:
"نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی."
و آن بعضیهای مستمع هم بیچارهها بروند تو فکر و بعد هم از «در گِل» بودن خودشان غصهدار شوند!
یکجورهایی عادت کردهایم به ته خط رسیدن. به اینکه یک سال دیگر را با آجیل و تخمه به دست فراموشی بسپاریم. به سال نو فکر کنیم و برنامه بریزیم و برنامههایمان را با سبزهی عید رها کنیم در آب. عید دیدنیهایی که گاهی حال اجبار دارد به جای عطر دوست داشتن. عید دیدنیهایی که گاهی در شلوغی رفتو آمدهایش یادمان میرود اصلش احوالپرسی سادهای بود و دید و بازدیدی برای نرم شدن دلها. نرمشدنی که شاید میرود تا پایان سال بعد. تا نوروز آینده؛ اگر عمری باقی بود.
حالا به «ته خط» یکی دیگر از همین سالها رسیدهایم و البته «سر خط» سالی دیگر. توی خانه تکانی دلمان کاش اول از همه عادتها و روزمرگیها را بگذاریم دم در. طعم تازهای را تجربه کنیم در دههی نو. طعمی که بوی تازگی میدهد و طراوت شبنم و امید.
"نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی."
و آن بعضیهای مستمع هم بیچارهها بروند تو فکر و بعد هم از «در گِل» بودن خودشان غصهدار شوند!
یکجورهایی عادت کردهایم به ته خط رسیدن. به اینکه یک سال دیگر را با آجیل و تخمه به دست فراموشی بسپاریم. به سال نو فکر کنیم و برنامه بریزیم و برنامههایمان را با سبزهی عید رها کنیم در آب. عید دیدنیهایی که گاهی حال اجبار دارد به جای عطر دوست داشتن. عید دیدنیهایی که گاهی در شلوغی رفتو آمدهایش یادمان میرود اصلش احوالپرسی سادهای بود و دید و بازدیدی برای نرم شدن دلها. نرمشدنی که شاید میرود تا پایان سال بعد. تا نوروز آینده؛ اگر عمری باقی بود.
حالا به «ته خط» یکی دیگر از همین سالها رسیدهایم و البته «سر خط» سالی دیگر. توی خانه تکانی دلمان کاش اول از همه عادتها و روزمرگیها را بگذاریم دم در. طعم تازهای را تجربه کنیم در دههی نو. طعمی که بوی تازگی میدهد و طراوت شبنم و امید.