دیگران آنگونه که هستند
این خصوصیت چیزی نبود جز اعتقاد به این که هر کس میتواند به شیوهی خودش بیندیشد، احساس کند و به مسائل زندگی بنگرد.
تاریخ انتشار:
821 نفر این یادداشت را خواندهاند
1 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
چقدر آرامتر شدهبود! چقدر نرمتر و مهربانتر شدهبود! در رفتارش با اطرافیانش خصوصیت تازهای پیدا شدهبود که محبت همه را به سویش جلب میکرد و تشویقشان میکرد که نزدش بنشینند و مثل قبل در حضورش برانگیخته و عصبی نشوند. حتی باعث شدهبود ساعت از دست بعضیها در برود و ناگهان بگویند: اوه! اصلا متوجه وقت نشدم. دیگر باید بروم! لذتی که از مشاهده ی این رفتار به پییِـِر دست میداد تا ساعتها پس از رفتن مهمان در وجودش میماند.
این خصوصیت چیزی نبود جز اعتقاد به این که هر کس میتواند به شیوهی خودش بیندیشد، احساس کند و به مسائل زندگی بنگرد.
این اعتقاد که در جانش ریشه دوانده و با وجودش عجین شدهبود، باور دیگری به دنبال داشت که با آن کاملتر و زیباتر میشد و آن این که با حرف و بحث و مجادله نمیشود عقیدهی کسی را عوضکرد و اصلا چه نیازی به این کار هست؟ این حق هر کسی است که خودش عقیدهاش را انتخاب کند و خودش عقیدهای را که انتخاب کرده عوضکند. باید به این حق احترام گذاشت و گرامیاش داشت.
در گذشته این حق همگانی و انسانی او را برمیانگیخت و به خشمش میآورد، اما اکنون مبنای همدلی او با دیگران و علاقهاش به آنها بود. اختلاف نظر و گاه تناقض عقاید آدمها با هم و با شیوهی زندگیشان نه تنها خشمگین و سر در گمش نمیساخت، بلکه تبسمی طعن آمیز و شیرین بر لبانش مینشاند و وادارش میکرد که با لذت، این اختلاف نظرها را دنبال کند.
این خصوصیت چیزی نبود جز اعتقاد به این که هر کس میتواند به شیوهی خودش بیندیشد، احساس کند و به مسائل زندگی بنگرد.
این اعتقاد که در جانش ریشه دوانده و با وجودش عجین شدهبود، باور دیگری به دنبال داشت که با آن کاملتر و زیباتر میشد و آن این که با حرف و بحث و مجادله نمیشود عقیدهی کسی را عوضکرد و اصلا چه نیازی به این کار هست؟ این حق هر کسی است که خودش عقیدهاش را انتخاب کند و خودش عقیدهای را که انتخاب کرده عوضکند. باید به این حق احترام گذاشت و گرامیاش داشت.
در گذشته این حق همگانی و انسانی او را برمیانگیخت و به خشمش میآورد، اما اکنون مبنای همدلی او با دیگران و علاقهاش به آنها بود. اختلاف نظر و گاه تناقض عقاید آدمها با هم و با شیوهی زندگیشان نه تنها خشمگین و سر در گمش نمیساخت، بلکه تبسمی طعن آمیز و شیرین بر لبانش مینشاند و وادارش میکرد که با لذت، این اختلاف نظرها را دنبال کند.