رئیس باقالیفروش
یک محک مناسبی هم هست که بتواند صحت ادعای ما را بررسی کند. چیزی شبیه کلید سوالات آزمون.
تاریخ انتشار:
347 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
یک سوال ثابت و همیشگی برای همه ما وجود دارد، و یک جواب ثابت و همیشگی برای اغلب ما. و قطعاً در این میان، یک محک مناسبی هم هست که بتواند صحت ادعای ما را بررسی کند. چیزی شبیه کلید سوالات آزمون.
اما سوال: آیا ما به چیزهایی که در این دنیا به دست آوردهایم، دل بستهایم؟ و جواب اغلب ما: اصلاً و ابداً ! من و وابستگی؟ و در آخر، معرفی یک محک مناسب. محکی که ممکن است برای دیگران چیزی را برملا نکند؛ ولی حداقل تکلیف خودمان را با خودمان روشنتر میکند.
اگر ماشین متوسط یا خوبی سوار میشوید، یک روزماشینتان را با وانت زامیاد آبی رنگ مدل ۶۲ همسایه روبرویی ما عوض کنید. بی آنکه اصلاً راجع به پرهیزها و آداب صدگانهی استفاده از ماشینتان با او صحبت کنید. بعد سوار وانت موصوف شده و به محل کار یا تحصیل خود بروید. اگر دانشجو هستید سعی کنید در ساعات شلوغ بروید و باز هم سعی کنید جلوی درب دانشگاه، یا هر چقدر نزدیکتر به درب اصلی پارک کنید تا دوستانتان شما را ببینند. یا اگر شاغلید، به هنگام اتمام کار، یکی از همکارانتان را با این ماشین به منزلش برسانید. ماشین، وسیله است دیگر! چه فرقی میکند؟
اگر شغل و جایگاهی دارید که دیگران در سازمانتان حسرت آن جایگاه را میخورند، یک روز صبح تا ظهر به جای آبدارچی، برای کارمندان چای ببرید و زمین اداره را وسط روز آب و جارو کنید. شاید هم بد نباشد یک چرخدستی کرایه کنید و بعد ازظهر در محلهتان دوره بگردید و گوجه سبز یا باقالی بفروشید. کار که عار نیست.
آخر شب شاید بتوانید به مأمور دوستداشتنی شهرداری که مسئول حمل زبالههای کوچههای تنگ محله است کمک کنید تا آشغالها را به سر کوچه برساند. و صدها محک و معیار دیگر. یکی را انتخاب کنیم و برای یک بار تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم.
اما سوال: آیا ما به چیزهایی که در این دنیا به دست آوردهایم، دل بستهایم؟ و جواب اغلب ما: اصلاً و ابداً ! من و وابستگی؟ و در آخر، معرفی یک محک مناسب. محکی که ممکن است برای دیگران چیزی را برملا نکند؛ ولی حداقل تکلیف خودمان را با خودمان روشنتر میکند.
اگر ماشین متوسط یا خوبی سوار میشوید، یک روزماشینتان را با وانت زامیاد آبی رنگ مدل ۶۲ همسایه روبرویی ما عوض کنید. بی آنکه اصلاً راجع به پرهیزها و آداب صدگانهی استفاده از ماشینتان با او صحبت کنید. بعد سوار وانت موصوف شده و به محل کار یا تحصیل خود بروید. اگر دانشجو هستید سعی کنید در ساعات شلوغ بروید و باز هم سعی کنید جلوی درب دانشگاه، یا هر چقدر نزدیکتر به درب اصلی پارک کنید تا دوستانتان شما را ببینند. یا اگر شاغلید، به هنگام اتمام کار، یکی از همکارانتان را با این ماشین به منزلش برسانید. ماشین، وسیله است دیگر! چه فرقی میکند؟
اگر شغل و جایگاهی دارید که دیگران در سازمانتان حسرت آن جایگاه را میخورند، یک روز صبح تا ظهر به جای آبدارچی، برای کارمندان چای ببرید و زمین اداره را وسط روز آب و جارو کنید. شاید هم بد نباشد یک چرخدستی کرایه کنید و بعد ازظهر در محلهتان دوره بگردید و گوجه سبز یا باقالی بفروشید. کار که عار نیست.
آخر شب شاید بتوانید به مأمور دوستداشتنی شهرداری که مسئول حمل زبالههای کوچههای تنگ محله است کمک کنید تا آشغالها را به سر کوچه برساند. و صدها محک و معیار دیگر. یکی را انتخاب کنیم و برای یک بار تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم.