اجل قالپاق
بعد از اینکه ضربان قلبش آرام میشود، ماشین را قفل میکند و با یکی از رانندههای همین جاده راهی میشود
تاریخ انتشار:
566 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
توی بزرگراه چشم میدوزم به قالپاقهایی که با سرعت تمام تبدیل شدند به مرکز دایره تایر ماشینها. هر کدامشان یک طرح و شکلی دارند، مطمئناً قیمتهای متفاوتی هم. بیشک بعضی از ماشینها هنوز همان قالپاقهای روز اول را با خودشان حمل میکنند، همانی که از کارخانه مبدأ به صورت سِری روی همه ماشینهای هم نوع خودشان نصب شده، ولی بعضیها تغییر کردهاند؛ حالا یا خرابی و شکستگی قالپاق قبلی باعث این تغیر بوده، یا تمایل راننده به تغییر آن، و یا زیاده خواهی و تنوع طلبی بیش از حد راننده. ولی توی بزرگراه، همهشان یک حجم نقرهایرنگ بیشتر نیستند که در حال چرخیدن نه طرح، نه نام تجاری، و نه قیمتشان مشخص نیست.
سرعت بعضی از ماشینها کمتر است، بعضیها سریع جاده را پشت سر میگذارند و یک عده دیگر هم از سرعت مجاز تجاوز میکنند؛ حالا اینکه برگه جریمه به دستشان میرسد یا نه، به این بستگی دارد که قرار است چگونه متوقف شوند؛ با هشدار پلیس یا یه تصادف ناگهانی ! توی بزرگراه چشم میدوزم به تایرهای در حال چرخیدن و ماشینهایی که با سرعت رد میشوند؛ ناگهان صدای مهیبی میشنوم؛ چیزی شبیه بمب! ماشینی با سرعت ترمز میکند و به سختی خودش را به حاشیه جاده میرساند. یکی دو تا ماشین برای کمک میایستند، فقط برای مدتی. تایر ماشین ترکیده؛ راننده هنوز دلش آرام نشده؛ خطر از بیخ گوشش گذشته، بعد از اینکه ضربان قلبش آرام میشود، ماشین را قفل میکند و با یکی از رانندههای همین جاده راهی میشود تا از اولین تعمیرگاه یک تایر جدید بخرد.
با خودم میگویم خدا را شکر که به خیر گذشت، و بعد ما هم راهی میشویم، ماشین متوقف شده هم بعد از برگشتن صاحبش راهی میشود حکماً، ولی چشمم به تایر پاره شده است که کنار اتوبان افتاده؛ کسی چه میداند؟! شاید به جای آن تایر، تایر دیگری میترکید، شاید همراه تایر، ماشین واژگون میشد و حالا جز تکههای آهن پاره چیزی از آن باقی نمیماند، اما اینطور نشد، حتماً فقط عمر این یکی به سر آمده بود.
جاده هنوز سر جای خودش باقی است. اصلا کسی چه میداند، عمر یک جاده چقدر است ؟!
سرعت بعضی از ماشینها کمتر است، بعضیها سریع جاده را پشت سر میگذارند و یک عده دیگر هم از سرعت مجاز تجاوز میکنند؛ حالا اینکه برگه جریمه به دستشان میرسد یا نه، به این بستگی دارد که قرار است چگونه متوقف شوند؛ با هشدار پلیس یا یه تصادف ناگهانی ! توی بزرگراه چشم میدوزم به تایرهای در حال چرخیدن و ماشینهایی که با سرعت رد میشوند؛ ناگهان صدای مهیبی میشنوم؛ چیزی شبیه بمب! ماشینی با سرعت ترمز میکند و به سختی خودش را به حاشیه جاده میرساند. یکی دو تا ماشین برای کمک میایستند، فقط برای مدتی. تایر ماشین ترکیده؛ راننده هنوز دلش آرام نشده؛ خطر از بیخ گوشش گذشته، بعد از اینکه ضربان قلبش آرام میشود، ماشین را قفل میکند و با یکی از رانندههای همین جاده راهی میشود تا از اولین تعمیرگاه یک تایر جدید بخرد.
با خودم میگویم خدا را شکر که به خیر گذشت، و بعد ما هم راهی میشویم، ماشین متوقف شده هم بعد از برگشتن صاحبش راهی میشود حکماً، ولی چشمم به تایر پاره شده است که کنار اتوبان افتاده؛ کسی چه میداند؟! شاید به جای آن تایر، تایر دیگری میترکید، شاید همراه تایر، ماشین واژگون میشد و حالا جز تکههای آهن پاره چیزی از آن باقی نمیماند، اما اینطور نشد، حتماً فقط عمر این یکی به سر آمده بود.
جاده هنوز سر جای خودش باقی است. اصلا کسی چه میداند، عمر یک جاده چقدر است ؟!