گردونه ی شش قسمتی پول و لذت
مقدمه ی دوم: پول یک "چیز" است.
نتیجه: پول برای نیک بودن نیاز به حد و اندازه دارد. (این نتیجه را تقریبا هیچ کس قبول ندارد.)
آقای "ب" یکی از غلت زنندگان در پول است و همین توضیح برای کار نکردنش کافی است. هرچند ثروتمندان زیادی کار می کنند، اما خیلی هاشان هم بیکارند؛ مخصوصا کسانی که پول را با زحمت به دست نیاورده اند. آقای "ب" یکی از این هاست.
درست است که زندگی را نمی شود با قطع و یقین پیش بینی کرد، اما می شود احتمالاتی برایش در نظر گرفت. مراحل زیر یکی از احتمالات زندگی آقای "ب" است:
مرحله ی اول: پولدار است و می داند که پولدار است.
مرحله ی دوم: چون می داند پولدار است و از طرف دیگر یک قانون نانوشته می گوید پول زیاد باید خرج تفریح و لذت شود، دست به انواع و اقسام تفریحاتی می زند که فقط از بعضی شان خبر دارم. همچنین مطابق سخن افلاطون، لذت از حد که بگذرد از نیکی هم می گذرد و قدم به قلمرو "غیر نیک" می گذارد.
مرحلۀ چهارم: مرحله ی چهارم با دلزدگی از لذت ها و دوستان تعقیب کننده آغاز می شود و به همین خاطر حساس ترین مرحله است، زیرا چه آهن ربایی می تواند آهن کسی را که سنش بالا رفته و به هر چه می خواسته رسیده جذب کند؟ و غم کمی نیست که در زندگی از چیزی خوشت نیاید.
مرحلۀ پنجم: این مرحله پر است از ناراحتی ها و افسردگی و زودرنجی ها که از ورود به عرصه شان خودداری می کنم.
مرحلۀ ششم: در این مرحله و یا چند مرحله بعد بالاخره خط پایان ظاهر می شود. قبلش آقای "ب" باید خودش را نجات دهد و از گردونه ی باطل مسابقات "پول و لذت" خارج شود. اما انگیزه ها در مراحل قبل از بین رفت و با آن اراده هم ناپدید شد. الان کسی هست که افسار یله ی اسب آقای "ب" را بگیرد؟