جستن شتر بر بام
جستجوی خدا در عین دلمشغولی به دنیا همچون جستجوی شتر بر بام است
تاریخ انتشار:
436 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
ابراهیم ادهم (یکی از صوفیان بزرگ قرن دوم هجری) در آغاز پادشاه بلخ بود. شبی در قصر خود بر تخت خوابیده بود که ناگاه صدایی از بام شنید. نگهبانان در تعقیب و گریز بودند و هیاهوی آنها به گوش می رسید. ابراهیم می دانست که آن ها در پی گرفتن دزد نیستند، چرا که قصر او، با آن همه دربان و نگهبان، امن است و دزد نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد.
اما نگهبانان همچنان بالای بام می دویدند و سر و صدا می کردند. ابراهیم با خود گفت «چه کسی جرات کرده که در این ساعت بالای قصر من بیاید؟ بی شک آدمی نیست، بلکه پری یا جنی است که به خود جرات داده و چنین گستاخ و بی پروا بر بام می دود.»
پس برخاست و از دریچه سر بیرون کرد و بانگ زد: «کیست که بر بام می دود؟»
گروهی مرد غربیه سر فرود آوردند و یکی از آنها گفت: «ما داریم به دنبال چیزی می گردیم.»
ابراهیم گفت: «دنبال چه می گردید؟»
مرد گفت: «دنبال شتر می گردیم.»
ابراهیم گفت: «ای نادان! چه کسی تا به حال روی بام دنبال شتر گشته و پیدایش کرده؟»
مرد گفت: «چه طور تو برتخت تنعم و در بستر راحت خود به دنبال خدایی؟ کار ما از تو عجیب تر است؟»
ابراهیم به محض شنیدن این حرف تکانی خورد و گویی پرده ای از جلوی چشمانش کنار رفت. قصر را ترک کرد و دیگر کسی او را در خراسان ندید.
اما نگهبانان همچنان بالای بام می دویدند و سر و صدا می کردند. ابراهیم با خود گفت «چه کسی جرات کرده که در این ساعت بالای قصر من بیاید؟ بی شک آدمی نیست، بلکه پری یا جنی است که به خود جرات داده و چنین گستاخ و بی پروا بر بام می دود.»
پس برخاست و از دریچه سر بیرون کرد و بانگ زد: «کیست که بر بام می دود؟»
گروهی مرد غربیه سر فرود آوردند و یکی از آنها گفت: «ما داریم به دنبال چیزی می گردیم.»
ابراهیم گفت: «دنبال چه می گردید؟»
مرد گفت: «دنبال شتر می گردیم.»
ابراهیم گفت: «ای نادان! چه کسی تا به حال روی بام دنبال شتر گشته و پیدایش کرده؟»
مرد گفت: «چه طور تو برتخت تنعم و در بستر راحت خود به دنبال خدایی؟ کار ما از تو عجیب تر است؟»
ابراهیم به محض شنیدن این حرف تکانی خورد و گویی پرده ای از جلوی چشمانش کنار رفت. قصر را ترک کرد و دیگر کسی او را در خراسان ندید.