تجربه ی عاشقی
کیست که به جای دوست داشته شدن در پی دوست داشتن باشد؟
تاریخ انتشار:
511 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
آدمی خیلی دلش می خواهد بداند خدایش دوستش دارد یا نه. شاگرد خیلی مشتاق است بداند معلم دوستش دارد یا نه. فرزند فال گوش می ایستد تا بشنود پدر و مادر دوستش دارند یا نه.
انسان همواره چنین است و همیشه درصدد اثبات دوست داشته شدن خود خواهد بود. اما همین انسان تا چه حد درپی اثبات دوستدار بودن خود و نه دوست داشته شدن است؟
آدم ها همیشه می خواهند بدانند همسرشان آنها را دوست دارد یانه. می خواهند بدانند آیا نزد او از همه محبوب ترند یا نه. اما چند نفر از همسران هستند که بخواهند دوستی ورزیدنشان را ثابت کنند؟
خدا چگونه می تواند به ما نشان دهد که دوستمان دارد؟ به من بگوید؟ در زندگی کامروایم کند؟ مگر نه این که پدر و مادر، بسیار و بسیار به فرزندشان محبت می کنند، اما فرزندان همیشه در مقدار دوست داشته شدنشان شک دارند؟ چرا با وجود این که پیام های دوستی پیوسته در بسته هایی بسوی فرزندان فرستاده می شود و فرزندان هم در صددند محبوب بودنشان را کشف کنند، اما باز چنین اکتشافی سخت رخ می دهد؟ آیا کسی در میانه ی راه، بسته را می رباید و پیامش را پنهان می کند؟
همانطور که برای خواندن یک کتاب، خریدن و داشتن آن کافی نیست، برای خواندن یک پیام دوستی نیز داشتن آن پیام کافی نیست. چه بسا کسانی که صدها جلد کتاب در خانه دارند اما قادر به خواندنشان نیستند و چه بسا انسان هایی که صدها پیام دوستی از یک دوست به آنها مخابره می شود، اما هیچیک را نمی گیرند و همچنان چشم انتظار دریافت پیامی "ویژه" هستند.
اشکال کار این است که در این موارد، انسان خودش دوستدار نیست؛ فقط منتظر دوست داشته شدن است و از این رو پیام دوستی را درنمی یابد. تا در گیرنده، محبتی نباشد پیام دوستی ناخواناست. انسان تا خودش اهل دوستی نباشد و تا دوستی خودش را به ظهور نرساند نمی فهمد دوستی یعنی چه. چه خوب گفت آن که گفت: عشق را تنها عاشق می فهمد؛ معشوق از آن تنها نامی می شنود.
انسان همواره چنین است و همیشه درصدد اثبات دوست داشته شدن خود خواهد بود. اما همین انسان تا چه حد درپی اثبات دوستدار بودن خود و نه دوست داشته شدن است؟
آدم ها همیشه می خواهند بدانند همسرشان آنها را دوست دارد یانه. می خواهند بدانند آیا نزد او از همه محبوب ترند یا نه. اما چند نفر از همسران هستند که بخواهند دوستی ورزیدنشان را ثابت کنند؟
خدا چگونه می تواند به ما نشان دهد که دوستمان دارد؟ به من بگوید؟ در زندگی کامروایم کند؟ مگر نه این که پدر و مادر، بسیار و بسیار به فرزندشان محبت می کنند، اما فرزندان همیشه در مقدار دوست داشته شدنشان شک دارند؟ چرا با وجود این که پیام های دوستی پیوسته در بسته هایی بسوی فرزندان فرستاده می شود و فرزندان هم در صددند محبوب بودنشان را کشف کنند، اما باز چنین اکتشافی سخت رخ می دهد؟ آیا کسی در میانه ی راه، بسته را می رباید و پیامش را پنهان می کند؟
همانطور که برای خواندن یک کتاب، خریدن و داشتن آن کافی نیست، برای خواندن یک پیام دوستی نیز داشتن آن پیام کافی نیست. چه بسا کسانی که صدها جلد کتاب در خانه دارند اما قادر به خواندنشان نیستند و چه بسا انسان هایی که صدها پیام دوستی از یک دوست به آنها مخابره می شود، اما هیچیک را نمی گیرند و همچنان چشم انتظار دریافت پیامی "ویژه" هستند.
اشکال کار این است که در این موارد، انسان خودش دوستدار نیست؛ فقط منتظر دوست داشته شدن است و از این رو پیام دوستی را درنمی یابد. تا در گیرنده، محبتی نباشد پیام دوستی ناخواناست. انسان تا خودش اهل دوستی نباشد و تا دوستی خودش را به ظهور نرساند نمی فهمد دوستی یعنی چه. چه خوب گفت آن که گفت: عشق را تنها عاشق می فهمد؛ معشوق از آن تنها نامی می شنود.