با بفرما زدنهای قلبم چهکنم؟
دلت به تالاپ و تولوپ افتاده و جوری به سینه ات میکوبد که داری قالب تهی میکنی. اما به صرف همین نشانه که نمیشود حکم داد که عاشق شده ای و الا و لابد که باید به وصال برسی!
یک وقتهایی نشانه های بیماری در جسم آدم ظاهر می شود و آدم از روی شواهد ظاهری فکر می کند مرض سختی گرفته. مثلا سه بار که سرش گیج رفت و دو بار که خون دماغ شد، یک راست میرود سر وقت سرطان؛ یا چند بار که نوک انگشتانش گزگز کرد و دست و پایش لمس شد، توهم ام اس برش میدارد. بیشتر بهش فکر می کند و همین فکر کردن و دغدغه داشتن، باعث تشدید علایم میشود. اما وقتی آزمایش داد و نتیجه، منفی از آب درآمد، خیالش راحت می شود. جالب این که پس از مدت کمی نشانه ها هم فروکش میکند.
عشق هم بلاست و نشانه ها دارد. اگر به حال خودش رهایش کنی و نفرستیش آزمایشگاه، فکر و خیال، نشانه ها را تشدید میکند و قبل از این که بفهمی، قلبت بفرما را زده و میزبان مهمان ناخواندهای شده ای که نمیدانی باهاش چه کار کنی و فکر میکنی چارهای نیست جز وصال...!
اما این علایم را اول بفرست آزمایشگاه و تا آمدن جواب صبر کن. شاید عشقت از نوع عشق منتهی به ازدواج نباشد. شاید نسخه اش وصال نباشد. کسی را که دوست داری آنالیز کن. خوب که ابعادش را شناختی، میبینی که مثلا فقط از مصاحبت باهاش لذت برده ای، عاشق کش دادن ته جمله هایش شده ای، از جویده ادا کردن کلماتش خوشت آمده و ... . اگر خوب این ها را تجزیه و تحلیل کنی، کم کم تالاپ و تولوپ قلبت فروکش میکند و میفهمی گرفتار علائم بلا بوده، نه خود بلا!