اژدهای نفس
آیا به علایم پنهان استبداد در خودمان توجه کرده ایم؟
تاریخ انتشار:
552 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
بسیار شده که همه یک مستبد را تقبیح کرده اند، زیرا ستم کرده است، به دیگران آسیب زده است و رفتار ناهنجار بروز داده است. ولی به راستی چند نفر از تقبیح کنندگان، اگر در همان موقعیت قرار گیرند، همان رفتار از آنها سر نمی زند؟
اگر رفتار آن فرد خودکامه را پیش از تکیه زدن بر صندلی قدرت بررسی کنیم، چه بسا به علایم و پیش آگهی هایی برسیم که در زندگی روزمره ی بسیاری از ما متنفران از خودکامه هست.
آنکه هنگام رانندگی حاضر نیست به کسی راه بدهد، آنکه حاضر نیست برای رهگذر حتی یک لحظه از سرعتش بکاهد، کسی که آماده نیست تا اشتباهش را بپذیرد و عذرخواهی و جبران کند، شخصی که از دیگران همه جور توقعی دارد، اما به هیچ کس اجازه نمی دهد از او توقعی داشته باشد، فردی که خود را مسئول شمارش خطاهای دیگران می داند، اما ساحت خودش را از هر اشتباه بری، انسانی که در روابط خانوادگی هیچ مخالفتی را برنمی تابد و انتظار پیروی محض دارد، آدمی که در عین رنج دیگران فقط به لذایذ خود فکر می کند و ... .
آیا این ها همه و همه علایم بروز یک خودکامه ی نهفته نیست که اگر روزی شرایطی مستعد بیابد آشکار خواهد شد؟ آیا نمی توان تفاوت یک مستبد را با دیگران تنها در قرار گرفتن وی در شرایطی دانست که باعث بروز این علایم نهان شده؟
ملای رومی در مثنوی مثال مارگیری را می زند که ماری بزرگ را برای نمایش از منطقه ای سردسیر به منطقه ای گرمسیر می برد؛ غافل از این که مار به خاطر سرما خفته است و چون به منطقه ای گرم برسد، جان می گیرد و برمی آشوبد و به همه آسیب می زند:
نفس اژدرهاست، او کی مرده است؟
از غم بی آلتی افسرده است
اگر رفتار آن فرد خودکامه را پیش از تکیه زدن بر صندلی قدرت بررسی کنیم، چه بسا به علایم و پیش آگهی هایی برسیم که در زندگی روزمره ی بسیاری از ما متنفران از خودکامه هست.
آنکه هنگام رانندگی حاضر نیست به کسی راه بدهد، آنکه حاضر نیست برای رهگذر حتی یک لحظه از سرعتش بکاهد، کسی که آماده نیست تا اشتباهش را بپذیرد و عذرخواهی و جبران کند، شخصی که از دیگران همه جور توقعی دارد، اما به هیچ کس اجازه نمی دهد از او توقعی داشته باشد، فردی که خود را مسئول شمارش خطاهای دیگران می داند، اما ساحت خودش را از هر اشتباه بری، انسانی که در روابط خانوادگی هیچ مخالفتی را برنمی تابد و انتظار پیروی محض دارد، آدمی که در عین رنج دیگران فقط به لذایذ خود فکر می کند و ... .
آیا این ها همه و همه علایم بروز یک خودکامه ی نهفته نیست که اگر روزی شرایطی مستعد بیابد آشکار خواهد شد؟ آیا نمی توان تفاوت یک مستبد را با دیگران تنها در قرار گرفتن وی در شرایطی دانست که باعث بروز این علایم نهان شده؟
ملای رومی در مثنوی مثال مارگیری را می زند که ماری بزرگ را برای نمایش از منطقه ای سردسیر به منطقه ای گرمسیر می برد؛ غافل از این که مار به خاطر سرما خفته است و چون به منطقه ای گرم برسد، جان می گیرد و برمی آشوبد و به همه آسیب می زند:
نفس اژدرهاست، او کی مرده است؟
از غم بی آلتی افسرده است