دنیایی که در آن زندگی میکنم
چه اتفاقی افتاده؟
نمی توانم دستگاه کنترل از راه دور را پیدا کنم، جاده بسته است، ظرفیت رستوران پر شده، لیوان از دست بچه افتاده، همکارم به طرز زشتی با من برخورد کرده، یکی از دوستانم متلکی بهم پرانده، غذایی که همسرم پخته شور شده... .
واکنش من چیست؟
احساس ناکامی می کنم، عصبانی می شوم، سر اهالی خانه داد می زنم، بد و بیراه می گویم، یک کشیده ی آبدار به گوش بچه می زنم، دعوا می کنم، قهر می کنم، افسردگی می گیرم، گریه می کنم، از زندگی ام سیر می شوم، دعا می کنم زودتر بمیرم و ... .
من در چه دنیایی زندگی می کنم؟
با واکنش هایی که نشان داده ام، فکر نمی کنم دنیای من - یا تصور من از دنیا - با دنیای واقعی جور باشد. برای اطمینان بیشتر بد نیست به مشخصات دنیای خودم نگاهی بیندازم.
در دنیای من:
همه چیز همواره در برابر دیدگان من قرار دارد، هیچ سنگی از کوه جدا نمی شود، در هر رستوران برای همه ی بشریت جا وجود دارد، قانون جاذبه ی زمین تسلیم آدم هاست، تک تک آدم ها از نظر اخلاقی کامل و بی نقص هستند و همه عاشقانه همدیگر را دوست دارند.
پ.ن: از نظر من همسر آدم باید بتواند خوشمزه ترین غذا را بپزد، از چگونگی طبخ تمام خوردنی های دنیا اطلاع داشته باشد و هنگام آشپزی روی پیش بند سفیدش یک لکه هم نداشته نباشد.