لبخند را نمیشود با اخم بروز داد
بعضی وقتها بعضی چیزها با هم همخوانی ندارند، بعضی اتفاقها با هم جور درنمیآیند و بعضی نشانهها درست از آب درنمیآیند. این میشود که برخیها به اشتباه میافتند یا فرصت بیشتری لازم میشود که دستشان به اصل ماجرا برسد یا عقلمان دو دوتا چهارتای معقولی داشته باشد. اما بیشتر وقتها دست خودمان است که این بعضی چیزها و اتفاقها و نشانهها را همخوان و جفت و جور کنیم. فقط باید آدرس غلطی ندهیم و همه چیز را همانجور که هست نشان دهیم. مهربانی را نمیشود با عصبانیت بروز داد و لبخند را با اخم... هر چیزی ظاهر خودش را دارد.
نقاش دورهگردی برای یافتن چند نمونه کاری در یکی از روستاهای بین راه توقف کرد. یکی از نخستین مشتریان او مردی بود که علیرغم صورت کثیف با لباسهای گلآلود که وقار و متانتی که در خود سراغ داشت مقابل نقاش نشست.
نقاش بیشتر از معمول بر روی چهره او کار کرد و بعد تابلو را از روی سه پایه برداشت و به طرف او دراز کرد. مرد ژولیده هاج و واج به مرد خوش لباس و خوش روی تابلو نگاه کرد و گفت: «این که من نیستم».
نقاش که از ظاهر او گذشته و با دیدن درون زیبای او، تابلویی از متانت و وقار آفریده بود، گفت: «من شما را آنطوری که میتوانید باشید کشیدهام».