در وجودمان چه میکاریم؟
ما همیشه در حال کاشت و داشت و برداشت هستیم حالا چه روی زمین آباء و اجدادی و چه روی ذهن و دل.
تاریخ انتشار:
677 نفر این یادداشت را خواندهاند
1 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
زمینی را تصور کنید که تا به حال هیچ کِشتی در آن انجام نشده است؛ تازه است و آماده کاشت و درو. همیشه اولین محصول اهمیت ویژهای برای چنین زمینی دارد. باید حواس زارع جمع باشد و بداند چه در زمین بکارد که نتیجه بهتری بگیرد، چطور کود و آب دهد و در برابر باد و باران و تابش آفتاب از آن محافظت کند که بهترین کشت و بهترین محصول را دهد و حواسش باشد که در مجاورت زمین چیست و موانع رشد و بالندگیاش کدامند.
ابتدا زمین اختیاری ندارد و نمیتواند بگوید در من چه بکارید و چه نکارید! اما وقتی چند سال یک محصول کاشتی بعد برای عوض کردن آن باید دردسر بکشی. حالا زمین صاحب اختیار شده و میگوید باید چه کشت شود و چه نشود! میگویند اگر قرار باشد کشت زمینی را عوض کنند و مثلا به جای گندم در آن جو بکارند باید زمین کشاورزی یک بار آتش زده و تمامی بقایای محصول قبلی از وجود آن ریشه کن شود. بعد از آن شاید تا چند سال نتوان روی حاصل خیزی این زمین حساب کرد. بعد از گذشت زمان میتوانیم با حاصلخیزی کمتر محصول تازهای در زمین بکاریم و دعا کنیم به موفقیت برسیم.
ما همیشه در حال کاشت و داشت و برداشت هستیم. حالا چه روی زمین آباء و اجدادیمان و چه روی ذهن و دلمان. این یکی آشکار و زمانبندی شده و آن یکی پنهان و بدون زمان و مکان و مرز. حالا فکر کن بذری که کاشتی به کارت نیاید. فکر کن میتوانستی گندم و برنج بکاری اما سالها یونجه و شبدر کاشتی. فکر کن بخواهی محصول را عوض کنی و آتش بزنی به زمین قبلی. میتوانی؟ تابش را داری؟ یا تا آخرش یونجه میکاری!
ابتدا زمین اختیاری ندارد و نمیتواند بگوید در من چه بکارید و چه نکارید! اما وقتی چند سال یک محصول کاشتی بعد برای عوض کردن آن باید دردسر بکشی. حالا زمین صاحب اختیار شده و میگوید باید چه کشت شود و چه نشود! میگویند اگر قرار باشد کشت زمینی را عوض کنند و مثلا به جای گندم در آن جو بکارند باید زمین کشاورزی یک بار آتش زده و تمامی بقایای محصول قبلی از وجود آن ریشه کن شود. بعد از آن شاید تا چند سال نتوان روی حاصل خیزی این زمین حساب کرد. بعد از گذشت زمان میتوانیم با حاصلخیزی کمتر محصول تازهای در زمین بکاریم و دعا کنیم به موفقیت برسیم.
ما همیشه در حال کاشت و داشت و برداشت هستیم. حالا چه روی زمین آباء و اجدادیمان و چه روی ذهن و دلمان. این یکی آشکار و زمانبندی شده و آن یکی پنهان و بدون زمان و مکان و مرز. حالا فکر کن بذری که کاشتی به کارت نیاید. فکر کن میتوانستی گندم و برنج بکاری اما سالها یونجه و شبدر کاشتی. فکر کن بخواهی محصول را عوض کنی و آتش بزنی به زمین قبلی. میتوانی؟ تابش را داری؟ یا تا آخرش یونجه میکاری!