کارت پستالها منتظرند، چیزی تا عید نمانده!
چند سال قبل نزدیکیهای عید تاجر موفقی روی صندلی راحتیاش لم داده بود و مسابقه فوتبال تماشا میکرد. یک لحظه زندگی گذشتهاش چون پرده سینما در مقابل چشمانش ظاهر میشود ویاد همه آنهایی میافتد که رفتار و کردارشان به نحوی در زندگی موفقیتآمیز او موثر بودهاند. به همین خاطر تصمیم میگیرد برای هر یک از آنها کارت پستال سپاس ارسال دارد و تشکر و قدردانی خود را به خاطر تاثیرات مثبتی که بر او و زندگیش بر جای گذاشتهاند ابرازکند.
آموزگار کلاس چهارم او خانم معلمی بود که همواره به او و همه همکلاسیهایش تاکید میکرد در انجام تمام کارها طوری پیش بروند که برتری همیشه نصیب آنان باشد. آموزگار این آموزه خود را با زور و به طرق مختلف، از تکالیف شب گرفته تا انواع امتحانها و پروژههای کلاسی به مغز دانش آموزان خود فرو میبرد. به همین دلیل هم بود که تاجر یکی از کارتهای سپاس را برای این آموزگار والامقام ارسال داشت.
روزی درست پس از عید، تاجر نامهای از آموزگار خود دریافت کرد. آموزگار از این که پاسخ او را کمی دیر داده بود، عذرخواهی کرده و نوشته بود که پس از شصت و شش سال تدریس در کلاس چهارم بازنشسته شده و به منزل دخترش اسباب کشی کرده و به همین خاطر کارت او را دیر دریافت کرده است. آموزگار ضمن تشکر از ارسال کارت پستال زیبا اظهار داشته بود که از شنیدن موفقیت او و از این که درسهایش را به نحو احسن آموخته شدیدا شادمان است. آموزگار در واپسین سطور نامهاش از این که تاجر او را به خاطر داشته و برایش چنین کارتی فرستاده بود بینهایت اظهار خوشحالی کرده بود، چون در طی شصت سال تدریس در کلاس چهارم او نخستین دانش آموزی بود که برایش کارت تشکر فرستاده بود.
در عیدی که پیش رو داریم چه کسی چشم به راه دریافت کارت یا نامه تشکر از ماست؟