لحظههای واقعی در اوقات سختی
گاهی بنیادمان میلرزد و سوی خدا باز میگردیم و درمییابیم خود خداست که آن را به لرزه درآورده.
تاریخ انتشار:
246 نفر این یادداشت را خواندهاند
1 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
لحظههایی در زندگی وجود دارند که با احساس ما گره خوردهاند و بسیار شیرین هستند. لحظههایی که رحمت و بخشش هستند؛ هنگامی که برای اولین بار به نوزاد تازه متولد شدهتان نگاه میکنید، وقتی صبح هنگام به صدای ریزش باران که به پنجره میخورد گوش میکنید، اولین روزی که متوجه ورود بهار میشوید و هوا لبریز از امید شده و هر چیزی به نظر ممکن میرسد. همچنین لحظاتی که به نظر میرسد همه چیز منطقی است و اتفاقات به همان شکلی است که آنها را برنامهریزی کردهاید. با دیدن دنیایی توام با معجزات فراوان، ایمان آوردن به خدا و یک هوش خارق العاده آسان میشود.
اما اوقات دشواری هم وجود دارند. اوقاتی که چیزی را که به خاطر آن سخت تلاش کردهاید یا شخصی را که به شدت دوست دارید از دست میدهید. اوقاتی که ایمان شما مورد آزمایش قرار میگیرد. در این زمان فقط میخواهید درد و رنج از شما دور شود و هیچ چیز معنا و مفهوم ندارد. همه چیز ارزش خود را از دست میدهد و پذیرفتن هر چیزی دشوار میشود.
شما هم حتما تا بهحال اوقات دشوار بسیاری را در زندگی تجربه کردهاید. شاید حالا هم در یکی از این اوقات دشوار به سر میبرید. من از یک چیز مطمئنم؛ تا زمانی که زنده هستیم بحران و مصیبت به سراغمان میآیند وآنها را پشت سر میگذاریم. در کنار خوشیها، غمهایی هم در زندگی وجود دارند.
زندگی روی زمین با تغییر همراه است و در واقع شما زنده هستید چون دائم تغییر میکنید و تغییر همیشه شامل مرگ و تولد دوباره است. در همین لحظه سلولهایی در هر عضو و ماهیچه بدن شما میمیرند و سلولهای تازهای متولد میشوند. وقتی تغییرات و احیای سلولهای بدن شما متوقف گردد منجر به وجود دیگری به نام مرگ میشود.
این چرخه تخریب در همه جا وجود دارد؛ شکوفههای پرتقال روی درخت باید بمیرند تا میوهها رشد کنند. دانهها باید بمیرند قبل از آن که گیاهی بروید. همانطور که گندم در ساختن نان باید بمیرد. چنانکه «بدون شکستن تخم مرغ نمیتوانید املت درست کنید.»
اما اوقات دشواری هم وجود دارند. اوقاتی که چیزی را که به خاطر آن سخت تلاش کردهاید یا شخصی را که به شدت دوست دارید از دست میدهید. اوقاتی که ایمان شما مورد آزمایش قرار میگیرد. در این زمان فقط میخواهید درد و رنج از شما دور شود و هیچ چیز معنا و مفهوم ندارد. همه چیز ارزش خود را از دست میدهد و پذیرفتن هر چیزی دشوار میشود.
شما هم حتما تا بهحال اوقات دشوار بسیاری را در زندگی تجربه کردهاید. شاید حالا هم در یکی از این اوقات دشوار به سر میبرید. من از یک چیز مطمئنم؛ تا زمانی که زنده هستیم بحران و مصیبت به سراغمان میآیند وآنها را پشت سر میگذاریم. در کنار خوشیها، غمهایی هم در زندگی وجود دارند.
زندگی روی زمین با تغییر همراه است و در واقع شما زنده هستید چون دائم تغییر میکنید و تغییر همیشه شامل مرگ و تولد دوباره است. در همین لحظه سلولهایی در هر عضو و ماهیچه بدن شما میمیرند و سلولهای تازهای متولد میشوند. وقتی تغییرات و احیای سلولهای بدن شما متوقف گردد منجر به وجود دیگری به نام مرگ میشود.
این چرخه تخریب در همه جا وجود دارد؛ شکوفههای پرتقال روی درخت باید بمیرند تا میوهها رشد کنند. دانهها باید بمیرند قبل از آن که گیاهی بروید. همانطور که گندم در ساختن نان باید بمیرد. چنانکه «بدون شکستن تخم مرغ نمیتوانید املت درست کنید.»