حسد بدون مرز!
حسادت احساسی کمابیش همگانی است و بری بودن از آن سرشت اخلاقی ویژهای میطلبد. معدود انسانهایی خوشبختی از این سیرت نیکو بهرهمند هستند. اغلب مردم از این سعادت محرومند و شرایطی هم که بستر بخل و حسد را فراهم میآورد تقریبا همه را در بر می گیرد. چون هیچ فرد خوش اقبالی را نمیتوان یافت که تقدیر از همه جهتها به او روی خوش نشان داده باشد و در زندگی هیچ کمبودی نداشته نباشد. همیشه هستند افرادی که به خاطر برخورداری از این یا آن موهبت، دیگران غبطه آنها را میخورند و می دانیم که به قول معروف مرغ همسایه غاز است و دارایی دیگری رشک انیگز. این دارایی ممکن است ثروت باشد یا شهرت، موفقیت رشته تحصیلی یا کاری، روابط حسنه خانوادگی یا سلامتی استعداد و... حتی اگر کسی هم پیدا شود که بنا به مشیت ناشناخته الهی از جمله این نعمتها برخوردار باشد باز هم میتواند به حسدورزی آلوده شود. چون مگر ممکن است هیچ کس در هیچ نعمتی دست کم اندکی بر او برتری نداشته باشد؟
احساس حسادت دارای دو وجه است که هر دو وجه به طور مشخص انسانی هستند. یک وجه را می توان با این جمله بیان کرد «من هم همان چیزی را میخواهم که او دارد» وجه دوم در این جمله خلاصه میشود «من نمیخواهم که او بیش از من داشته باشد» تفاوت میان این دو جنبه حسدورزی روشن است ولی معمولا توام و تفکیک ناپذیر بروز میکنند. حیوانات برای دستیابی به نعمات مختلف وارد میدان مبارزه و رقابت با یکدیگر می شوند اما این مبارزه جویی هر بار صرفا بر اثر کمبود غذا یا نیاز جنسی رخ میدهد. دو خرس گرسنه ممکن است بر سر ماهیای که از آب گرفتهاند با یکدیگر بجنگند ولی همه چیز حاکی از آن است که خرس اگر سیر باشد به ذهنش خطور نمیکند که طعمه را از دهان خرسی دیگر بیرون آورد، به قصد اینکه نگذارد آن دیگری سیر شود و کیف کند. حال آنکه در مورد انسانها قضیه فرق می کند؛ نیازهای بشری به لحاظ فیریولوژیکی حد و مرز معینی نمیشناسد، به چشم میبینیم که نزد انسانها سرنوشت هیچ چیز حد یقف ندارد: هرگز نه شهرت، نه پول نه موفقیت ونه تحسین و تمجید به هر اندزه که باشد کفایت نمیکند. همین ظرفیت نامحدود رشد نیازهاست که هم محرک اخلاقیت انسان است وهم مایه بدبختی او. عدم ارضاء نیازها بیتردید سرچشمه تلاشهای خلاق است اما همچنین به احساس کمبود وعقب ماندگی دامن میزند.
با این وصف اگر این احساس عقب ماندگی فقط انگیزه تداوم تلاشها باشد و آلوده به بخل و حسد نباشد میتوان آن را قابل ستایش دانست اما متاسفانه اغلب اوقات وجود رگههایی از حسد در آن انکار ناپذیر است.