حکومت مردان شریف
مردان شریف برای مال و جاه حکومت نمیکنند، زیرا نه میل دارند مزد بگیرند و مزدور نامیده شوند، نه آمادهاند پنهانی کیسه خود را از مال دولت پر کنند و دزد بشمار آیند. به جاه و مقام نیز اعتنا ندارند چون جاه طلب نیستند. از این رو چاره نمیماند جز اینکه آنان را با تهدید به قبول زمامداری مجبور سازند، و گویا بدین علت است که قبول شغلی دولتی اگر بیم کیفر در میان نباشد ناپسند شمرده میشود. اما بدترین کیفرها این است که محکوم کسانی بدتر از خود شوند و به عقیده من نیکمردان فقط برای رهایی از این کیفر بار حکومت را به دوش میگیرند. هنگامی هم که بر سر کار دولت میروند چشم ندارند از این کار سود یا لذتی ببرند بلکه از روی ناچاری بدان تن در میدهند چون کسی بهتر از خود یا مانند خود نمییابند که این بار سنگین را به دوش او بنهند.
اگر کشوری پیدا میشد که ساکنانش همه از نیکان و شریفان بودند، در آنجا مردمان برای گریز از مشاغل دولتی همان گونه تلاش میکردند که امروز برای رسیدن به آن میکنند. در آنجا نمایان میشد که حکمران به معنی راستین کسی نیست که منافع حاکم را در نظر بگیرد بلکه کسی است که منافع زیردستان را تامین کند. هر مرد روشنبین نیز پیوسته در این اندیشه میبود که از کار دیگران سود ببرد نه آنکه برای تامین منافع دیگران خود را دچار رنج سازد.