شباهت تربیت با خواندن و نوشتن
گفتم: تربیت شباهتی به خواندن و نوشتن دارد. ما هنگامی در خواندن و نوشتن مهارت پیدا میکنیم که بتوانیم حروف الفبا را که عدهشان معدود است در همه کلماتی که از آنها ترکیب یافتهاند بازشناسیم. هیچ یک از آنها را چه بزرگ و کوچک، به دیده بیاعتنایی ننگریم. گمان نکنیم که از شناختن یکی از آنها بینیازیم. بلکه همواره بکوشیم تا آنها را به آسانی از یکدیگر تشخیص دهیم. چه اگر از این تشخیص ناتوان باشیم قادر به خواندن کلمات نخواهیم بود.
گفت: صحیح است.
گفتم: اگر خود حروف را نشناسیم، میتوانیم تصاویر آنها را در آب یا آئینه بازشناسیم؟ و آیا شناختن هر دو، ناشی از مهارتی واحد نیست؟
گفت: بیشک.
گفتم: این اصل در مورد تربیت نیز صادق است. بدین معنی که ما و پاسداران جامعه ما، که باید به دست ما تربیت شوند، وقتی از تربیت حقیقی بهرهمند خواهیم بود که بتوانیم ماهیت شجاعت و خویشتنداری و آزادی و بلند همتی و دیگر چیزهایی را که با آنها خویشاوندند بشناسیم. همچنین صفاتی را که ضد آنها هستند بشناسیم و در هر جا پیش آیند تشخیص دهیم. هرکجا که خود آنها پدیدار باشند یا تصویری از آنها منعکس باشد درک کنیم و هرگز به آنها، خواه کوچک باشند و خواه بزرگ، بیاعتنا نباشیم. بلکه یقین بدانیم که شناسایی اصل و تصویر آنها در پرتو مهارتی واحد بدست میآید.
گفت: هیچ تردید نیست.