چشمچران یعنی کسی که چشمش گاو است!
استعاره در اصطلاح ادبیات، تشبیهی است که یک طرف آن حذف شده است و ما از روی سایر اجزای جمله، این حذف شدن را در مییابیم. ذهن ما میان دو چیز رابطه شباهت میبیند و این رابطه در ذهنمان آنقدر قوی برقرار شده است که هنگام بیان کردن آن، نیازی به این که بگوییم الف شبیه ب است احساس نمیکنیم و به طور مستقیم فعل یا صفت یا کار ب را به الف نسبت میدهیم. به فرض وقتی میگوییم رنگش پرید، ناخودآگاه در ذهنمان رنگ رخساره آن شخص را پرندهای فرض کردهایم که ناگهان پرکشیده و رفته و این رنگ پریده را برای او باقی گذاشته است. یا وقتی میگوییم: صورتش از شادی شکفت، در ذهنمان بی آن که توجه داشته باشیم، ربطی و شباهتی میان گلی که میشکفد و رنگ تَر و تازه گلبرگهایش، شادی و شادمانی در بیننده ایجاد میکند با آن شخص که شادی در تمام خطوط رخسارش خود را نشان میدهد، برقرار کردهایم. به این میگویند: «استعاره»
حال وقتی میگوییم فلانی چشم چران است همین ربط و پیوست و همین همانندی و شباهت میان چشم او و گاو و گوسفند و اسب و استر و اشتر و الاغ در ذهن ما به طور ناخودآگاه برقرار شده است. او که چشم چران است با چشمش نمیبیند بلکه چشمش را مثل خر و گاو و گوسفند، میچراند. او برای چشم، برای دیدن و از آن مهمتر برای نگریستن یعنی به دقت و از سر اندیشه نگاه کردن ارزش قائل نیست و سطح چشمش را تا حد گاو و گوسفند پایین آورده است. میدانیم که گاو و گوسفند اگر مواظبشان نباشیم، ممکن است داخل مزرعه و باغ مردم بروند و باید چوپان یا گالشی بالای سرشان باشد یا سگ گله آنها را بپاید تا به زمین مردم نزنند و در ملک مردم بچرند. حالا میبینیم که صفت چشمچران چقدر معنای استعاری دقیقی در خود نهفته دارد. چشم چران یعنی کسی که در پشت سر نگاه کردنش، هدفی وجود ندارد و این یک قاعده است که هرچه بیهدف باشد، به زودی زود، از مسیر خودش خارج میشود. به زودی آن که بیهدف به هرچه و هرکه چشم میاندازد، مثل آبی که به سوی مزرعه و باغ هدایت نشده باشد و برود به صحرا بریزد و باتلاق بشود، نگاهش به هرز میرود، به خاطر همین است که صفت هرزه چشم را هم برای این دسته آدمها به کار میبریم.
به انصاف، هر دو صفت چشم چران و هرزه چشم خوب به هدف زدهاند.