حکومت دوستی
دوستی باید مثل حکومت باشد، مثل یک دولت، مثل یک پادشاهی و امپراطوری. هیچگاه آرمانشهرها و مدینه فاضله درست نشده است، حتی آن روزی که روی زمین کمتر از انگشتان دست انسان بود. همه حکومتها همیشه و همه جا با مشکلاتی مواجه بودند. توی بهترین حکومتهای تاریخ، آدمهایی بودند که شب گرسنه میخوابیدند. برخی راهها ناامن بود. توی همه حکومتها دستگاه دادگستری بود و بودن این قوه یعنی وجود بدی و جرم و جنایت. اما حکومتها با وجود این مشکلات هم پایدار میماندند.
وقتی مشکلات حکومتها زیاد میشد و امور کار از دست حاکمان خارج میشد و به مردم ظلم میشد و مردم در فشار بودند، اعتراضها برمیخاست. برای یک گرانی ساده قند، حکومتی را ویران نمیکنند. اما اگر مشکلات تلنبار شود، اعتراضها بلند خواهد شد. برای یک مشکل و دو مشکل و سه مشکل، انقلاب نمیشود و حکومتی جای خود را به حکومتی دیگر نمیدهد، اما وقتی حکومتی ناکارآمد شد، فرومیپاشد.
دوستی باید مثل حکومت باشد، مثل یک امپراطوری. نباید یک مشکل یا دو مشکل ویرانش کند. هیچ دوستیای بدون مشکل و اختلاف نیست، هیچ رفاقتی مدینه فاضله نیست و هیچ دو انسانی شبیه هم نیستند، حتی اگر تفاوتشان در سرانگشتانشان باشد و بس. دوستی وقتی ارزشمند شود، وقتی احترام یک امپراطوری را داشته باشد، با یک بداخلاقی و ناراحتی فرو نمیپاشد و با یک اختلاف متزلزل نمیشود.