یکی بیاید و تحسینمان کند!
انسانها هم مانند گلهای دور از انظار، بیتوجه و تحسین در گوشهای افتادهاند.
تاریخ انتشار:
194 نفر این یادداشت را خواندهاند
0 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
روزی استاد پیر و خردمندی به عنوان تکلیف از دانشجویان میخواهد که به بیرون از شهر بروند و در کنار جادهای خلوت به جستجوی گلی کوچک و دور از انظار مردم بپردازند. سپس مدتی طولانی به مطالعه آن مشغول شوند. استاد گفت: یک ذرهبین هم با خودتان بردارید و رگبرگهای ظریف آن را به دقت نگاه کنید. به سایههای مختلف رنگ آن و به دیگر نکات دقیق و لطیف گل دقت کنید. برگ آن را به نرمی برگردانید و به زیبایی تقارن آن نگاه کنید.
استاد پس از بازگشت دانشجویان از ماموریت محوله باز گفت: به خاطر داشته باشید که اگر شما آن را پیدا نکرده و تحسینش نمیکردید امکان داشت که مادام العمر در همان جا بدون توجه و تحسین باقی بماند.
انسانها هم مانند همان گلهایی هستند که بیتوجه و تحسین در گوشهای افتادهاند. هر یک متفاوت از دیگری است. هر یک به نوعی هنرمندانه ساخته و پرداخته شده و هر یک از موهبتی منحصر به فرد برخوردار است. ما برای شناختن هر یک از انسانها ناگزیر از صرف وقت و شناخت این تمایزات هستیم. انسانهای بسیاری هستند که بیتوجه و تحسین نشده در گوشهای برای خود آرمیدهاند چون هرگز کسی به سراغ آنها نرفته و منحصر به فردی آنها را تحسین نکرده است.
استاد پس از بازگشت دانشجویان از ماموریت محوله باز گفت: به خاطر داشته باشید که اگر شما آن را پیدا نکرده و تحسینش نمیکردید امکان داشت که مادام العمر در همان جا بدون توجه و تحسین باقی بماند.
انسانها هم مانند همان گلهایی هستند که بیتوجه و تحسین در گوشهای افتادهاند. هر یک متفاوت از دیگری است. هر یک به نوعی هنرمندانه ساخته و پرداخته شده و هر یک از موهبتی منحصر به فرد برخوردار است. ما برای شناختن هر یک از انسانها ناگزیر از صرف وقت و شناخت این تمایزات هستیم. انسانهای بسیاری هستند که بیتوجه و تحسین نشده در گوشهای برای خود آرمیدهاند چون هرگز کسی به سراغ آنها نرفته و منحصر به فردی آنها را تحسین نکرده است.