وقتی با دعا نمره بیست میخواهیم
دانشجوی تنبلی متوجه میشود زبان اسپانیایی یکی از همکلاسیهایش بسیار عالی و همهی درسهای آن را فوت آب است. برای همین روزی به او نزدیک شده و میپرسد: «چگونه این همه لغت و عبارت را از بر میکنی؟»
همکلاسی میگوید: «قبل از مطالعه همیشه دعا میکنم تا شاید درسها یادم بماند و بتوانم آنها را بعدا خوب تکرار کنم.»
دانشجو تعجب میکند و با خود میاندیشد « که این طور! پس راز موفقیت او این است. من نیز از همین امروز همین کار را خواهم کرد.» شبِ همان روز دانشجو تمامی دعاهایی را که بلد بوده را با عجله بر زبان میآورد و سر بر بستر خواب میگذارد. روز بعد حتی کلمهای از درس زبان اسپانیایی را به یاد نمیآورد. او سردرگم و حیرتزده پیش همکلاسیاش میرود و ضمن متهم ساختن او به فریبکاری میگوید: «من دعا کردم، اما کلمهای از تکالیف دیروز را نمیتوانم تکرار کنم.»
همکلاسی میگوید:«شاید در یادگیری درسها زیاد به خودت زحمت ندادهای.»
دانشجو میگوید: «البته که ندادهام. من اصلا مطالعه نکردم. دلیلی نداشت که مطالعه کنم. تو گفتی دعا کن تا شاید درسها از برت شود، فقط همین.»
همکلاسی جواب میدهد:«مشکل تو همین است. من به تو گفتم که قبل از خواندن درسها، و نه به جای درسها، دعا میکنم.»