اینجا منطقه ممنوعه است نه باغ دلگشا!

اینجا منطقه ممنوعه است نه باغ دلگشا!

وسط حریم خصوصی دیگران نایستیم؛ منطقه‌ای که دور تا دورش نواری زرد رنگ کشیده شده و رویش نوشته است «خطر!»
نویسنده: مریم یارقلی
تاریخ انتشار:
190 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
«از سر دلسوزی بود... به خاطر خودت... فقط خیر تو را خواستیم...» ممکن است بارها این جملات را بشنویم. اما آنچه در عمل می‌بینیم با آنچه شنیده‌ایم توفیر دارد؛ «دلسوزی» شنیده‌ایم و «دخالت دیده‌ایم»! گاهی لباس مفاهیم پرمغز را به زور بر تن رفتارهای خود می‌كنیم تا راهی برای ادامه رفتار اشتباهمان پیدا كنیم. جالب اینکه انقدر لباس را برازنده می‌دانیم که خودمان هم یقین می‌کنیم از سر دلسوزی بوده است نه فضولی.

وقتی لباس رفتار دلسوزانه و از سر خیرخواهی را به تن  رفتار دخالت‌آمیز و کنجکاوانه خود می‌كنیم(درحالی که کاملا این لباس به تن رفتار مذکور زار می‌زند و همه می‌بینند جز خودمان که گمان داریم برازنده است) نتیجه معکوس می‌گیریم. گاهی خیلی هم دیر نتیجه معکوس می‌گیریم؛ درست زمانی که ایستاده‌ایم وسط زندگی و حریم خصوصی دیگری؛ منطقه‌ای ممنوعه، جایی که حریم‌ها و غرورها و شان‌ها در خطر نابودی هستند!
 
شاید فكر نمی‌كردیم داستان به اینجا ختم شود؛ قرار بود ناجی باشیم و مشاور و روانشناس. حتی گاه سبک رفتار و زندگی خود را الگوی برتر هم فرض کردیم اما خواسته و ناخواسته درست وسط منطقه ممنوعه، ذره‌بین به دست و در حال کنکاش زندگی دیگران هستیم؛ منطقه‌ای که دور تا دورش نواری زرد رنگ کشیده شده و رویش نوشته است «خطر! منطقه ممنوعه... احتمال انفجار.»

لباس درستی برای رفتارمان انتخاب کنیم و طوری عمل کنیم که برازنده آن لباس باشد و یادمان نرود لباس بخشی از شخصیت ماست.

رسول خدا صلی الله علیه و آله:
انّى لم اُومر أن أنقب عن قلوب الناس و لا اشقّ بطونهم.
من مامور نیستم تا دل‌های مردم را بکاوم و درونشان را بشکافم و عیب‌یابی کنم.
(میزان الحکمه ج ۲ ص ۷۲۸ شماره ۲۳۴۴)


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: