برای یكبار هم كه شده به درد نخور باش
برای یكبار هم كه شده به درد نخور باش! طوری نمیشود. نه آسمان از به درد نخوری تو زمین میآید و نه زمین به آسمان میرود. این همه آدم به درد نخور. سخت است ولی. برای من و تو سخت است. میدانم. چون عادت كردهایم. عادت كردهایم كه مهم باشیم؛ خودمان را پر كار نشان بدهیم؛ نشان بدهیم هر كمكی از دستمان بر بیاید انجام میدهیم. نشان بدهیم چقدر دیگران میتوانند روی ما حساب كنند و ما اصولا چقدر میتوانیم برای این و آن مفید باشیم. خب همین كارها را میكنیم كه هر كس و ناكسی از راه كه میرسد و كارش هر جایی گیر میكند اول آدرس ما را به او میدهند. ما هم كه مردمدوست و مردمدار، نه روی كسی را زمین میزنیم نه جرات داریم به كسی «نه» بگوییم.
این مسئله زمانی بیشتر معنا پیدا میكند كه نامردی میشود كار همه. كنار زدن و جلو رفتن میشود عادت اغلب آدمها. بالا كشیدن خود به هر قیمتی، پایین كشیدن دیگران در هر شرایطی. اینكه پایت را بر شانههای دیگران بگذاری و بالا بروی. گاهی فکر میکنی زمانه میطلبد تو هم همرنگ دیگران باشی. چه بخواهی چه نخواهی. موجی میآید و همه را با خود همراه میكند. این موج همیشه هست. یكبار تو این موج را راه میاندازی و یكبار دیگران. تفاوت چندانی نمیكند. مهم این است كه دست به دست هم میدهیم تا فردی یا گروهی را به زمین بزنیم و جای آنها را بگیریم.
ابن فتنهها همیشه كه به خاطر ثروت و یا پست و مقام نیست و گاهی حتی تهمت زدن، آبروی كسی را بردن، حق كوچكی را پایمال كردن هم چه بسا بدتر باشد. همیشه این طور مواقع است كه آدم هر چقدر هم كه اهل این حرفها نباشد، ناخوداگاه جزئی از این موج میشود. گروهی هستند و از تو هم انتظاراتی دارند. كوچك و بزرگ. شاید جزء كوچكی باشی ولی همین جزء كوچك میتواند وقتی با دیگران همراه و همگام شود، شری بزرگ رقم بزند.
برای اینكه از این مخمصه بیرون بیایی فقط یك راه وجود دارد. این كه به درد این موج نخوری. وقتی چنین موجهایی ببینند از بودن تو در این گروه نفعی نمیبرند، رهایت میكنند. وقتی فتنهای در كار است حواست باشد فقط به دردشان نخوری تا نتوانند از تو سو استفادهای كنند. لطفا برای یكبار هم كه شده به درد نخور باش.