دست نیافتنیها، جذاب هستند!
آرزوها را میشود در یک تقسیمبندی به آرزوهای مفید و آرزوهای مضر تقسیم کرد. آرزوی مفید، آرزویی است که تبدیل به برنامه منطقی و تدریجی میشود و زندگی، آن را در خود جای میدهد و جایگاهی برای برآورده شدنش به رسمیت میشناسد. آرزو مضر آرزویی است که جنبه خیالبافی در آن پررنگ است و در واقع این آرزو نوعی خیالپردازی است. دست بر قضا این جور آرزوها بسیار جذاب و فریبا هستند، درست به دلیل این که هرگز برآورده نمیشوند و حرکت قوه تخیل، آن را در نظرمان ممکن جلوه میدهد و درنتیجه شیرینی دو چندانی پیدا میکنند. این خاصیت هر چیزی است که تخیل در آن نقش دارد. تصور آب برای تشنه از خود آب شیرینتر است؛ روزه گرفتن و تحمل تشنگی آسانتر است از فکر کردن به تشنگی فردایی که میخواهی از سحرگاهش آب نخوری.
پس ملاک زمان «حال» است؛ آنچه واقعیت دارد زمان حال بوده که ما در آن سر میکنیم. هر آرزویی که بشود آن را به زمان حال آورد از شکل تخیل خارج شده و واقعیت پیدا کرده است.
واسطه میان آن آرزویی که در آینده فرضی تصورش میکنیم و میان زمان حال، برنامه ریزی است و قبول یک واقعیت کلان در امور این جهان؛ «اتفاقی که در عالم تخیل ممکن است در یک لحظه رخ دهد در عالم واقعیت شاید سالها زمان ببرد.»
امور این عالم تدریجی اتفاق میافتند و ما تا با این واقعیت کنار نیاییم و خود را با آن سازگار نکنیم توانایی برنامهریزی برای رسیدن به آرزوهایمان را نخواهیم داشت. برنامهریزی نوار نقالهای است که یک سر آن آرزو و سر دیگر آن واقعیت است. این نوار نقاله سرعتی بسیار کند دارد ولی اگر این نوار نقاله برنامهریزی وجود داشته باشد به قول قدیمیها دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.