وقتی وسایل خانه دیوانه میشوند!
زدهاند به سیم آخر! همه از ماهیت اصلیشان و چرایی خلق شدنشان دور شدند. جارو برقی به جای مکیدن آشغالها به درون، محتویات داخل شکمش را به بیرون فوت میکند. یخچال خانه داغ کرده است. لامپ مرتب چشمک میزند و توی روز، روشن است و توی شب خاموش. کولر هوای داغ میدهد و فن هوای خنک. خلاصه بلبشویی شده بین سیستمهای برقی. رد اشکال هرکدام را که میگیری، میرسی به ایراد سیم کشی خانه. رد ایراد سیم کشی را که میگیری ، میرسی به ایراد نوسانات برقی و عیب و ایراد منبع که زده پدر وسایل برقی را درآورده. باید صاحبخانه ایراد را از منبع و ریشه حل بکند تا مشکل سیم آخر وسایل هم خود به خود حل بشود.
گفتم صاحبخانه... او هم زده به سیم آخر! حالش از وسایل برقی خانه هم خرابتر است. صاحبخانه به رئیس کارگزینی درباره سابقه کارمند جدید دروغی گفته است تا اخراجش کنند چون نیامده دارد پلههای ترقی را طی میکند، زیرآب زیردستش را پیش مدیر کل زده و گفته طرف کار نابلد و زیر کار در رو است چون احساس کرده با عرضهای که دارد ممکن است جای او را بگیرد، هر روز یک حرف تازه از دهان این آن توی فامیل و دوستان میبرد، چون چشم دیدن دور هم بودنشان را ندارد، هر چقدر غیبت دوست قدیمش را میکند باز آرام نمیشود چون در کار از او پیشی گرفته!
رد اشکال هرکدام را که میزنی، میرسی به ایراد سیم کشی... ببخشید! رد چرایی هرکدام از رفتارهایش را که میزنی، میگیری اشکال به یک جا ختم میشود. به منبعی از بُخل که درون دلش جا گرفته و فرمان حرکت میدهد و زدهاش به سیم آخر.
نفس وسایل برقی درنمیآید! تا خرابی منبع صاحبخانه مانده روا نیست به فکر خرابی منبع وسایل برقی بود. همه وسایل سوخته و نیمسوز افتادند یک گوشه و دم نمیزنند.