ذهنش از فشار ورم کرده است!
وقتی میخواهی ملحفههای خیس و سنگین را روی بند رخت پهن کنی، طناب و میخی که طناب را به دیوار چفت کرده وارسی میکنی تا محکم باشند. اگر بیخیال این ایمنی و ظرفیت طناب، پهن کردن ملحفههای توی طشت را ادامه دهی آخر سر چشم و دلت نگران میماند پیش بندِ رختِ پوسیدهای که با دو تا میخ نه چندان محکم، فرو رفته توی دیوارِ سیمانیِ ترک خورده و این سر حیاط را به آن سر حیاط وصل کرده است. طناب کش آمده و حال و اوضاعش میگوید ظرفیت تکمیل است و نزدیک است پاره شود و تو بمانی و ملحفههایی که از روز اول کثیفتر شدند.
وقتی میخواهی آب یا شیر یا هر مایع دیگری را از ظرفی بریزی داخل ظرف دیگری، اگر از اول حواست به گنجایش ظرف دوم نباشد ممکن است مایع لمبر کند و از ظرف دوم بیرون بریزد. چون ظرف دوم بنا بر قانون طبیعی، گنجایش ثابتی دارد و توقع ماورای طبیعی است اگر گمان کنیم بنا بر حجم مایع، گنجایش خود را تنظیم میکند!
وقتی میخواهی لباس و وسایل شخصیات را بگذاری توی ساک حواست هست که چپاندن وسایل از یک حدی که بگذرد زیپ ساک بسته نمیشود یا با زور و کمک نفر دوم که در ساک را ببندی هر لحظه ممکن است زیپ پاره شود و تو بمانی و وسایل بیرون ریخته که هیچجوره نمیتوانی جمع و جورش کنی.
قانون طبیعی میگوید «ظرفیت» مبحث مهمی است که نباید نادیده گرفتش. به جز اجسام این قانون درباره آدمها هم صادق است. باید مواظب آدمهای ظرفیت تکمیل بود. حالا هرچقدر هم که کارت گیر باشد یا حرفی بیخ گلویت مانده و آماده بیرون آمدن، نباید آدم ظرفیت تکمیل به ستوه آمده و رنجور را امین بدانی و حرفی پیش او بزنی یا کاری بسپری بهش. چون ذهنش از فشار ورم کرده است. اگر امین شمردی هیچ بعید نیست ظرفیت او جواب ندهد و تو بمانی و ملحفههای کثیف و آب و شیر لمبر زده و وسایل بیرون ریخته از ساک در زمان سفر.