به خودم نظر داشته باشم؟
دیدن، نگاه کردن، نگریستن، نظر کردن، نگاه انداختن، نگاه افکندن، نظر افکندن، نظر انداختن، چشم گرداندن، چشم دوختن، زل زدن و... مصدرهایی هستند که ما در زبان فارسی برای کاری که با چشمهایمان انجام میدهیم به کار میروند. البته چندتایشان با هم تفاوتهایی ریز اما مهمی یا چندتای دیگر دارند. در هیچ یک از این مصدرها بار ارزشی وجود ندارد. البته از نظر ژرفا و کیفیت با هم تفاوت دارند؛ فرق است میان«چشمم به علی خورد که در میان جمعیت ایستاده بود» و« علی را دیدم که در میان جمعیت ایستاده بود.» يا «به علی نگاه کردم که در میان جمعیت ایستاده بود». آن دوتای اول، از سر تصادف و اتفاق است ولی در سومی ارادهای قبلی در کار بوده و دیدن با دقت همراه است. نگریستن، دیدنی است با توجهی بیشتر و با هدفی وانگیزهای خاص و باز یک پله از نگاه کردن، ژرفتر است.
نظر کردن معنی توجه کردن به کسی یا چیزی و ارزش قائل شدن برای دیدن را میدهد. به خاطر همین است که ما در نیایشهایمان به خداوند نمیگوییم:« خدایا! مرا ببین.» یا «خدایا! به من نگاه کن» بلکه میگوییم: «خدیا! نظری به سوی ما کن» یا «خدایا! بر من نظری بیفکن که یک نظر رحمت تو برای رستگاری مرا بس است».
صفت «نظر کرده» از دل همین گروه، بیرون میآید. میگوییم «از فلانی این همه خوبی بعید نیست، اینها انگار خانوادگی نظر کرده هستند» یعنی توجهی ویژه از جانب خداوند به این خانواده شده است.
حالا بیاییم و همه این مصدرها را که در حالت عادی موضوع و مفعولشان دیگری یا دیگران است، به خودمان معطوف کنیم:
بیا و خودت را ببین.
یک بار به خودت نگاه کن.
کمی به خودت بنگر.
خوب خودت را بنگر.
پلکی به خود نظر کن.
یک نگاه به خودت بینداز.
گاهی نگاهی به خود بیفکن.
گذری بر خود کن و نظری به خود بیفکن.
مبادا خودت را از نظر بیندازی.