خیلی بیمنطق هستیم!
استاد فلسفهای سرکلاس در صدد بود تا درباره انتخاب واحدی به نام منطق و تاثیر آن بر تفکر انسان توضیحاتی بدهد. استاد سخنان خود را چنین آغاز میکند: «تصور کنید دو نفر از دودکش ساختمانی بزرگ بیرون آمدهاند. سر و وضع یکی از آنان تمیز و دیگری کثیف است. حالا فکر میکنید کدامیک از آنان زودتر از دیگری به فکر حمام کردن میافتد؟»
یکی از دانشجویان پاسخ میدهد:«معلومه! اونی که سر و وضعاش کثیفه»
استاد میگوید: «به یاد داشته باشید شخصی که سر و وضعاش تمیز است در مقابل روی خود شخصی را میبیند که سر و وضعاش کثیف است. و ناگفته پیداست که عکس این مسئله صادق است. خوب حالا فکر میکنید کدامیک از آنها زودتر از دیگری به فکر حمام کردن میافتد؟»
یکی از دانشجویان میگوید: «من مطلب را گرفتم. شخصی که سر و وضع تمیزی داره با دیدن شخصی که سر و وضع کثیفی داره، فکر میکنه سر و وضع خودشم کثیفه، به همین خاطر زودتر از دیگری به حمام میره. درسته استاد یا نه؟»
استاد میگوید: «اشتباهه! اشتباه. منطق به انسان میآموزد اگر دو نفر از درون دودکشی بیرون بیایند، چگونه ممکن است یکی از آنها سر و وضعی تمیز و دیگری کثیف داشته باشد؟»