اسباببازیهایمان را دفن کنیم
به جز کتیبهها و رسالههایی که به دستور حاکمان و قدرتمندان و به دست دبیران و کاتبان و به منظور ثبت تاریخ نوشته شدهاند، چیزهای دیگری هم هستند که درباره گذشته آگاهی میدهند و علم تاریخ را غنی میکنند؛ سفرنامهها و زندگینامهها و انواع گزارشهای شخصی، داستانها، شعرها و بسیاری آثار مکتوب دیگر که با هدف ثبت تاریخ نوشته نشدهاند اما خواه ناخواه تاریخ را روایت میکنند. در حقیقت هر معنایی که به دست انسان مکتوب شود، هر موضوع و هدفی که داشته باشد در کنار آن روایتگر تاریخ هم هست. برای اینکه تاریخ بنویسیم لازم نیست تاریخدان باشیم؛ هر نوشتهای که باقی بماند پس از آن که زمانی بر آن بگذرد اثر تاریخی خواهد شد.
من از خیلیها شنیدهام – و اعتراف میکنم خودم هم گاهی اندیشیدهام- که ما در زمان و مکان کسلکنندهای به سر میبریم؛ فرصت برای قهرمان شدن کم است، حوادث خستهکنندهاند و کار بزرگی برای انجام دادن نیست. با این حال همین زمانه کسلکننده روزگاری برای مردم مهم خواهد شد. زمانی نوادگان ما کنجکاو خواهد شد که بدانند ما، مردمی که در میانه تاریخ زندگی میکردیم چه میاندیشیدیم و چگونه زندگی میکردیم. هر کدام از ما میتوانیم در کنار رسانههای کوچک و بزرگ، روایتگر و ضبطکنندهی تاریخ باشیم. از اتفاقات بزرگ دنیا حرف نمیزنم؛ از جنگها و انقلابها و رسواییهای بزرگ سیاستمداران. هر چیز کوچکی که از زندگی عادی و روزمرهی خود بنویسیم تاریخ امروز را برای آیندگان روشنتر خواهد کرد. وقتی زمان بگذرد، جزئیات ساده زندگی مردم عادی، به اندازه اتفاقات سیاسی اهمیت پیدا میکند. اگر ما این جزئیات را ثبت کنیم آیندگان ممنونمان خواهند شد.
برای تاریخ نوشتن کافی است که بنویسیم؛ مهم نیست که کجا نوشته شود، خوب باشد یا بد، زیبا باشد یا زشت. هر اثر مکتوبی که از امروز باقی بماند یک روز ارزش تاریخی پیدا میکند. این درست مثل آن بازی زمان کودکی است: اسباببازیهایمان را در خاک دفن میکنیم به امید این که با گذشت زمان به گنج تبدیل شوند.